در نهج البلاغه از ((دنیا)) بسیار مذمت شده و در بسیاری از خطبه‏ ها و کلمات قصار آن، مردم به زهد و پارسایی و پشت کردن به لذت‌های مادی و ترک دنیای فانی به همان شیوه ‏ای دعوت شده ‏اند که عیسی بن مریم علیه‏ما السلام پیروانش را به رهبانیت و ترک دنیا ترغیب می‏ نمود و آنان را از اقبال و توجه به دنیا برحذر می‏ داشت و حال آنکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرموده است:
لا رهبانیه فی الاسلام
یعنی در اسلام رهبانیت نیست
و کسی حق ندارد به کلی ترک دنیا کند و گوشه عزلت انتخاب نماید و از اجتماع فاصله گیرد بنابراین نمی‌‏توان اینگونه سخنان را به علی بن ابی طالب علیه ‏السلام نسبت داد.
- اثر التشیع فی الادب العربی، ص ۶۰.

پاسخ:
(اولا):
پستی و بی ارزشی دنیا چیزی نیست که بیان آن به یکی از شریعت‌های الهی نظیر (شریعت عیسی) اختصاص داشته باشد بلکه در تمام شرایع انبیاء الهی امت ها را از گرایش و اقبال به دنیا و لذت‌های فانی و پشت کردن به آخرت و جهان ابدی برحذر داشته‏ اند و بر این واقعیت که:
حب الدنیا راس کل خطییه
محبت و علاقه به دنیا سرچشمه و در راس تمام گناهان است - تاکید کرده ‏اند.
و در دین مبین اسلام (که کامل ترین ادیان الهی است) نیز بر بی اعتباری ((دنیا)) و فناپذیری و بی ارزشی آن تاکید فراوانی شده است.
و در بسیاری از آیات قرآن کریم و احادیث نبوی و روایات اهل بیت علیهم السلام و همچنین در نهج البلاغه با ذکر مثل‌های جالبی این مطلب بیان شده است از جمله:
* ۱ - در قرآن کریم سوره حدید آیه ۳۰ خداوند متعال می‏ فرماید:
اعلموا انما الحیاه الدنیا لعب و لهو و زینه و تفاخر بینکم و تکاثر فی الاموال و الاولاد کمثل غیث اعجب الکفار نباته ثم یهیج فتراه مصفرا ثم یکون حطاما و فی الاخره عذاب شدید و مغفره من الله و رضوان و ما الحیاه الدنیا الا متاع الغرور:
((بدانید که زندگی دنیا در حقیقت، بازی و سرگرمی و آرایش فروشی شما به یکدیگر و فزون جویی در اموال و فرزندان است (مثل آنها) چون مثل بارانی است که کفار (کشاورزان) را رستنی آن (باران) به شگفتی اندازد سپس (آن کشت) خشک شود و آن را زرد بینی آنگاه خاشاک شود و در آخرت دنیا پرستان عذابی سخت است و (مومنان را) از جانب خدا آمرزش و خشنودی است و زندگانی دنیا جز کالای فریبنده نیست)).
* ۲ - احادیث بسیاری از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در بی ارزشی و بی اعتباری دنیا نقل شده است از جمله در وصایا و سفارشات آن حضرت به ابوذر می‌‏فرماید:
یا اباذر والذی نفس محمد بیده لو ان الدنیا کانت تعدل عند الله جناح بعرضه او ذباب ما سقی الکافر منها شربه من ماء: - مکارم الاخلاق، ج ۲ ص ۳۶۸.
((ای ابوذر سوگند به آن کسی که جان محمد به دست قدرت او است اگر دنیا به اندازه بال پشه یا مگسی ارزش داشت هر آینه خداوند حتی یک جرعه آب نصیب کافر نمی‌‏کرد ای ابوذر دنیا و آنچه در او است نفرین شده است، جز آنچه در راه رضای خدا به کار رود، و هیچ چیزی نزد خدا مبغوض ‏تر از دنیا نیست.
ای ابوذر خداوند تبارک و تعالی به برادرم عیسی وحی نمود که ((دنیا را دوست نداشته باش زیرا من آن را دوست ندارم، و آخرت را دوست داشته باش زیرا آن جای بازگشت و خانه همیشگی است)).
* ۳ - در نهج البلاغه به همین شیوه از دنیا مذمت شده و بی ارزشی و بی اعتباری آن ضمن مثل‌های جالبی تبیین گردیده است، فرموده:
مثل الدنیا کمثل الحیه لین مسها، و السم النافع فی جوفها، یهوی الیها الغر الجاهل و یحذرها ذو اللب العاقل
- نهج البلاغه، حکمت ۱۱۴، ص ۵۲۰ چاپ دارالثقلین - قم.
((مثل دنیا همچون مار است، پوست آن نرم و درونش زهر مرگبار است، فریفته نادان به آن عشق می‏ ورزد (به آن می‌‏گراید) و خردمند دانا از آن برحذر می‌‏باشد (از آن دوری گزیند)
* و نیز فرموده:...
دنیاکم هذه ازهد عندی من عفطه عنز: - نهج البلاغه، خطبه ۳، ص ۲۷۰، چاپ دارالثقلین - قم.
((دنیای شما نزد من خوارتر است از عطسه (آب بینی) بز ماده)).
* و نیز فرموده:
والله لدنیاکم هذه اهون فی عینی من عراق خنزیر فی ید مجذوم: - نهج البلاغه، حکمت ۲۳۴، ص ۵۴۰، چاپ دارالثقلین - قم.
((به خدا سوگند این دنیای شما در چشم من خوارتر (و بی ارزش‏ تر) از استخوان بی گوشت خوکی است که در دست بیماری جذامی باشد)).
* و نیز فرموده:...
و ان دنیاکم عندی لاهون من ورقه فی فم جواده تغضمها...: - نهج البلاغه، خطبه ۲۲۴، ص ۵۳۸، چاپ دارالثقلین - قم.
((... و همانا این دنیای شما نزد من خوارتر و پست‏تر است از برگی که در دهان ملخی باشد که آن را می‏ جود...)).
* و نیز فرموده: الاحر یدع هذه اللماظه لاهلها...: - نهج البلاغه، حکمت ۴۵۴، ص ۵۱۵، چاپ دارالثقلین - قم.
((آیا آزاد مردی نیست که این خرده طعام باقی مانده در میان دندان (دنیای پست) را برای اهلش واگذارد؟ (از آن اجتناب و دوری کند).
* و نیز فرموده:
اهل الدنیا کرکب یسار بهم و هم نیام: - نهج البلاغه، حکمت ۶۴، ص ۵۰۹، چاپ دارالثقلین - قم.
((اهل دنیا مانند کاروانی هستند که ایشان را می‏ برند در حالی که آنان خوابند)) (و آگاه نیستند که ناگهان راه طی شده به جایگاه ابدی می‏ رسند).
* و نیز فرموده:
فانها الدنیا عند ذوی العقول کفی الظل بینا تراه شابغا حتی قلص و زایدا حتی نقص: - نهج البلاغه، خطبه ۶۳، ص ۸۳، چاپ دارالثقلین - قم.
((دنیا در نظر خردمندان مانند برگشتن سایه است که تا آن را گسترش یافته ببینی، کوتاه می‏ گردد و از بین می‏ رود و تا آن را زیاد ببینی کاهش یابد (دنیإ؛غؤ همچون سایه زودگذر است و برای اهلش باقی نمی‏ ماند)
از آنچه گذشت روشن شد که امیر المومنین علیه ‏السلام در نهج البلاغه مردم را از همان دنیای مذمومی برحذر داشته که در قرآن کریم (سوره حدید آیه ۲۰) به لهو و لعب... توصیف شده است.
و دعوت، به زهد و پارسایی از همان متاع دنیایی کرده که قرآن کریم آنها را برشمرده و مردم را به پرهیز از آن و توجه به عالم آخرت و آنچه نزد خدا است ترغیب کرده است. آنجا که می‌‏فرماید:
زین للناس حب الشهوا،من النساء و البنین و القناطیر المقنطره من الذهب و الفضه و الخیل المسومه و الانعام و الحرث ذلک متاع الحیاه الدنیا والله عنده حسن المیاب: - سوره آل عمران،آیه ۱۴.
((دوستی خواستنی‌های (گوناگون) از: زنان و پسران و ثروت‌های فراوان از زر و سیم و اسبهای نشاندار و دامها و کشتزارها برای مردم آراسته شده (لیکن) این جمله مایه تمتع (بهره مندی) زندگی دنیا است و (حال آنکه) فرجام نیکو نزد خدا است)).
بنابراین نمی‏ توان گفت: ((نهج البلاغه مردم را به گوشه ‏گیری و عزلت فراخوانده،بلکه خطبه‏ ها و کلمات قصار آن حضرت که در این زمینه آمده کلا هماهنگ با روح اسلام و قرآن کریم و احادیث نبوی است.

(و ثانیا)
از آنجا که همیشه حب دنیا بزرگترین مانع راه سعادت انسانها بوده است و شیفتگی نسبت به زرق و برق آن سرچشمه انواع گناهان می‌‏باشد، لذا در بسیاری از خطبه‏ ها، نامه‏ ها و کلمات قصار نهج البلاغه از آن نکوهش شده است، ولی در عین حال هنگامی که آن حضرت شنید شخصی دنیا را مذمت و نکوهش می‏ کند او را توبیخ نمود و فرمود:
ایها الذام لدنیا المفتر بغررها، المتخدع باباطیلها اتغتر بالدنیا ثم تذمها؟ انت المتجرم علیها ام هی المتجرمه علیک؟... ان الدنیا دار صدق لمن صدقها و دار عافیه لمن فهم عنها، و دار غنی لمن تزود منها، و دار موعظه لمن اتعظ بها مسجد احباء الله و مصلی ملایکه الله و مهبط وحی الله و متجر اولیاء الله اکتسبوا فیها الرحمه و ربحوا فیها الجنه فمن ذایذمها و قد آذنت ببینها، و نادت بفراقها و نعت نفسها و اهلها؟...
- نهج البلاغه، حکمت ۱۳۱، ص ۵۲۳، چاپ دارالثقلین - قم.?
((ای نکوهنده دنیا که خود به نیرنگ آن فریفته شده ‏ای، و با باطل‌های آن دلباخته‏ ای تو خود فریفته دنیایی و آن را نکوهش می‏ کنی؟، تو بر دنیا دعوی گناه داری؟ یا دنیا باید بر تو دعوی کند که گناهکاری؟ از کجا و چه وقت دنیا تو را سرگردان نمود؟ پاکی فریبت داد؟ آیا با پوسیدگی گورهای پدرانت یا با آرامگاه‌های زیر خاک مادرانت؟)).
چه بسیار بیماران و دردمندانی که تو با دست و پنجه ات از آنان پرستاری کردی و آنان را یاری نمودی؟ و می‏خواستی بهبود یابند و از پزشکان بر ایشان دارو می‏ طلبیدی بامدادان که دارویت آنان را بهبودی نداد، و گریه ات برای آنان سودی نداشت، و ترست فایده‏ ای نبخشید، و آنچه خواهانش بودی به تو نرسید، و تو با تمام نیرو و قدرت خود نتوانستی مرگ را از آنان دور کنی دنیا برای تو حال آنان را مثال زد (سرمشقت قرار داد) و با گورهایشان گور خودت را به رخت کشید (تا بدانی با تو نیز همان خواهد کرد که با او نمود).
همانا دنیا سرای راستی است برای کسی که به راستی با آن درآید، و خانه عافیت و سلامتی است برای کسی که به خوبی آن را بفهمد، و خانه بی نیازی و توانگری است برای کسی که از آن توشه برگیرد، و خانه پند است برای کسی که پند پذیرد، دنیا سجده گاه دوستان خدا و محل نماز فرشتگان الهی است، فرودگاه وحی خدا و جایگاه تجارت دوستان او است، در آن کسب رحمت نموده و بهشت را سود برند.
پس چه کسی آن را نکوهش می‏کند؟ و حال آنکه خود او است که اعلام جدایی کرده و مفارقتش را فریاد زده (و گفته که ماندگار نیست) و از نابودی و مرگ خود و اهلش خبر داده، یا بلاهای خود بلای دوزخ را مجسم کرده، و با شادمانی خود شادمانی بهشت را نشان داده، شامگاهان به سلامت گذرد، و بامدادان با سوگ و مصیبت باز آید تا مشتاق سازد و بیم دهد و تهدید کند و بترساند و هشدار دهد.
پس اشخاصی فردای پشیمانی - روز قیامت - آن را نکوهش کنند، و دیگران (نیکوکاران) در روز رستاخیز آن را بستانید، زیرا دنیا (حقایق را) به آنها یادآور شد و آنها متذکر شدند (و از آن پند گرفتند) و رویدادها را برایشان حکایت کرد، و تصدیقش نمودند، و آنها را پند و اندرز داد، پندها را پذیرفتند)).

خلاصه ؛
از دیدگاه نهج البلاغه دنیا بر دوگونه است:
(الف) دنیای ممدوح قابل ستایش.
(ب) دنیای مذموم (مورد نکوهش) دنیاگرایی و محبت کورکورانه و عشق به (متاع الحیاه الدنیا) و سعی و تلاش برای به دست آوردن آن از هر راهی که شد - حلال باشد یا حرام و غفلت از جهان ابدی، دنیای مذموم و مورد نکوهش است، گرچه زیبا و شیرین و سرسبز و خرم است ((حلوه خضراء)) - نهج البلاغه، خطبه ۴۵، صفحه ۷۱، چاپ دارالثقلین - قم.?
اما سعی و کوشش برای به دست آوردن مال حلال جهت حفظ آبرو و گشایش بر اهل و عیال، و صله ارحام و رسیدگی به مستمندان، و ترویج حق و دفع باطل و امثال آن، دنیای ممدوح است، بلکه در حقیقت اینگونه تلاش ها، تلاش برای آخرت است نه دنیا.
امیر مومنان علیه ‏السلام در یکی از خطبه ‏های نهج البلاغه می‏ فرماید:
و من ابصربها بصرته و من ابصر الیها اعمته
- نهج البلاغه، خطبه ۸۳، صحفه ۶۸، چاپ دارالثقلین - قم.
یعنی کسی که (با چشم بصیرت) به دنیا نگریست، دنیا حقیقت را به وی می‌‏نمایاند (و او را آگاهی بخشد) و آن کس که در دنیا نگریست (چشم به دنیا دوخت) او را کور (دل) می‏ نماید.
بنابراین کسانی که به دنیا دید ابزاری می‏ نگرند ((ابصریها)) و از آن توشه لازم را بهره مند می‏ شوند دنیا نزد آنان ممدوح و مورد ستایش است و کسانی که به دنیا چشم دوخته‏ اند ((ابصرالیها)) و عملکردشان نادرست می‏ باشد دنیای آنان مذموم و مورد نکوهش است.

(ثالثا)
اگر چه در نهج البلاغه از کسانی که همچون عیسی بن مریم علیه ‏السلام ترک دنیا کرده و هیچ توجهی به آن ندارند تجلیل شده، و آن حضرت به نوف بکالی می‏ فرماید:
((ای نوف خوشا به حال آنان که دل از این جهان گسستند و بدان جهان بستند... اینان چون مسیح رشته دوستی دنیا را از خود بریده و هیچ توجهی بدان ندارند)).
- نهج البلاغه، حکمت ۱۰۴، ص ۵۱۶، چاپ دارالثقلین - قم.
ولی این بدان معنی نیست که آن حضرت به رهبانیت دعوت می‏ کند، زیرا در تشبیه چیزی به چیزی دیگر وجود فقط یک وجه شباهت میان آن دو کافی است، مثلا اگر گفته شود ((حسن)) همچون شیر است بدین معنی است که او در دلیری همانند او است نه اینکه او چنگ و دندان دارد و یا با چهار دست و پا راه می‌‏رود و همچنین منظور امیر مومنان علیه‏ السلام در تشبیه تارکان دنیا به حضرت مسیح علیه ‏السلام فقط از جهت دلبستگی نداشتن به دنیا است نه رهبانیت و شیوه زندگانی او که بدون زن و فرزند و خانه و کاشانه بوده است زیرا در جای دیگری از نهج البلاغه می‏ خوانیم که امیر مومنان علیه‏ السلام به شدت از رهبانیت و ترک زن و فرزند نکوهش کرده است.
آن حضرت پس از جنگ ((جمل)) در بصره جهت عیادت ((علاء بن زیاد حارثی)) که از یاران امام علیه ‏السلام بود به خانه او رفت که خانه بسیار مجلل و وسیع او را دید فرمود با این خانه وسیع در دنیا چه می‏کنی؟ در حالی که در آخرت به آن نیازمندتری:
آری اگر بخواهی می‏ توانی با همین خانه به ثواب آخرت برسی.
* در این خانه وسیع میهمانان را پذیرایی کنی.
* به خویشاوندان با نیکوکاری بپیوندی.
* و حقوقی که بر گردن تو است به صاحبان حق برسانی.
پس آنگاه تو با همین خانه وسیع می‏توانی به ثواب آخرت دستیابی.
علاء گفت: از برادرم ((عاصم بن زیاد)) به شما شکایت می‏ کنم:
فرمود: مگر او را چه شده است؟
گفت: عبای (پشمینه) پوشیده و از دنیا کناره گرفته است.
امام علیه‏ السلام فرمود: او را بیاورید. هنگامی که آمد به او فرمود: ای دشمنک جان خویش شیطان تو را سرگردان ساخته آیا تو به زن و فرزندانت رحم نمی‌‏کنی؟ تو می‏ پنداری که خداوند نعمت‌های پاکیزه ‏اش را حلال کرده اما دوست ندارد تو از آنها استفاده کنی؟ تو در برابر خدا کوچک‏ تر از آنی که این گونه با تو رفتار کند (این مقام اولیای خاص خدا است).
عاصم گفت: ای امیر مومنان پس چرا تو با این لباس خشن و آن غذای ناگوار به سر می‏ بری؟
حضرت فرمود: وای بر تو من همانند تو نیستم، خداوند بر پیشوایان حق واجب کرده که خود را با مردم ناتوان و تهیدست همسو کنند.
تا فقر و نداری تنگدست را به هیجان نیاورد و به طغیان نکشاند)). - نهج البلاغه، خطبه ۲۰۹، ص ۳۳۶، چاپ دارالثقلین - قم.
از آنچه گذشت به خوبی روشن شد که این شبهه نیز ناتمام است و نهج البلاغه هیچ گاه دعوت به رهبانیت نکرده است.

برگرفته از کتاب آشنایی با نهج البلاغه امام علی علیه السلام اثر سید جعفر حسینی

 

/



سایت فطرت