• آیت‏اللَّه سید اسماعیل شیرازی أیُّهَاالْمُرجی لُقاهُ فِی‏الْمَمات/کُلُّ مَوْتٍ فیهِ لُقْیاکَ حَیاة/ لَیْتَما عَجَّلَ بی ما هُوَ آت/عَلَّنی اُلْقی حَیاتی فِی‏الرَّدی/فایِزاً مِنْهُ بِأوْفَی النِّعَمِ/ “ای که آرزومند دیدار تو در وقت مرگ هستند، هر مرگی که به دیدار تو انجامد حیات و زندگی است”./”کاش مرگم که آمدنی است هر چه زودتر فرا رسد تا زندگانی خود را با از دست دادن این جان عاریت بازیابم و با دیدار او به کاملترین نعمتها فایز شوم”/
    (به قول حافظ شیراز: این جان‏عاریت که به‏حافظ سپرده دوست/روزی رخش ببینم و تسلیم وی کنم) 
    علامه حاج سید میرزا اسماعیل شیرازی عموزاده سیدالطایفه آیةاللَّه میرزای شیرازی است که در ۱۱ شعبان در سال ۱۳۰۵ در کاظمین وفات یافت و دو ماه پیش از درگذشت از سامرا به کاظمین رفته‏بود. بدن شریفش را به نجف اشرف انتقال دادند و در آنجا به خاک سپرده شد. وی مردی عالم، فاضل، بزرگ، شاعر و ادیب بود، در سامرا، در نزد عموزاده خویش میرزای شیرازی - رحمه الله - تحصیل کرد و از برترین شاگردان او به شمار بود. (اعیان‏الشیعة ۳ / ۳۲۴.) آن جناب اشعاری در مدح امیرمؤمنان علیه السلام دارد، اشعار فوق بخشی از یک قصیده غرّایی است که در مدح آن حضرت سروده و تمام آن در کتاب ارزشمند “الغدیر” ۶ / ۳۱ و “سفینةالبحار” ۲/۲۳۰ آمده و مطلع آن این است: رَغَدَ الْعَیْشُ فَزِدْهُ رَغَداً/بِسُلافٍ مِنه تَشْفی سَقَمی(سُلافه: شراب ناب.) ه 

    - آیةاللَّه سید اسماعیل شیرازی
    آنَسَتْ نَفْسی مِنَ‏الْکَعْبَةِ نُور/مثلَ ما آنَسَ مَوسی نارَ طور یَومَ غَشَّی الْمَلَأَ الأعْلی سُرور/قَرَعَ السَّمْعَ نِداءٌ کَنِداءِ/ شاطِی‏ءِ الْوادی طُوی مِنْ حَرَمِ وَلَدَتْ شَمسُ‏الضُّحی بَدْرَالتَّمامِ/فَانْجَلَتْ عَنّا دَیاجیرُ الظَّلام/ نادِیاً بُشْراکُمُ هذا غُلام/وَجْهُهُ فَلْقَةُ بَدْرٍ یُهْتَدی/ بِسَنا أنْوارِهِ فِی الظُّّلَمِ هذِهِ فاطمةُ بِنْتُ أَسَد/۱ طمةُ بِنْتُ أَسَد، ۲أَقْبَلَتْ تَحْمِلُ لاهوتَ الْأَبد/ فَاسْجُدوا ذُلاًّ لَه فیمَنْ سَجَد/فَلَهُ الْأمْلاکُ خَرَّتْ سُجَّداً/ إذ تجَلَّی نورُهُ فی آدَمِ کُشِفَ السِّتْرُ عَنِ الْحَقِّ الْمُبین/وَ تَجَلَّی وَجْهُ رَبّ‏الْعالَمین/ وَ بَدا مِصْباحُ مِشْکاةِ الْیَقینِ/وَ بَدَتْ مُشْرِقَةً شَمسُ‏الْهُدی/ فَانْجَلی لَیْلُ الضَّلالِ الْمُظْلِمِ نُسِخَ التَّأْبیدُ مِن نَفْی تَری/فَأرانا وَجْهَهُ رَبّ‏الْوَری/ لَیْتَ موسی کانَ فینا فَیَری/ما تَمَنّاهُ بِطورٍ مُجْهِدا/ فَانْثَنی عَنْهُ بِکَفَّیْ مُعْدِمِ هَلْ دَرَتْ اُمّ‏الْعُلی ما وَضَعَتْ؟/أم‏دَرَتْ ثَدْیُ‏الْهُدی ماأرْضَعَتْ؟/ أمْ دَرَتْ کَفُّ النُّهی ما رَفَعَتْ؟/أمْ دَری رَبُّ الْحِجی ما وَلَدا؟/ جَلَّ مَعْناهُ فَلَمَّا یُعْلَمِ سَیِّدٌ فاقَ عُلاً کُلَّ الْأنام/کانَ إذ لا کایِنٌ وَ هْوَ إمام/ شَرَّفَ اللَّهُ بِهِ بَیْتَ‏الْحَرام/حینَ أضْحی لِعُلاهُ مَوْلِدا/ فَوَطی تُرْبَتَهُ بِالْقَدَمِ إنْ یَکُنْ یُجْعَلُ لِلَّهِ الْبَنون/وَ تَعالَی اللَّهُ عَمّا یَصِفُون/ فَوَلیدُ الْبَیْتِ أحْری أن یَکون/لِوَلیِّ الْبَیْتِ حَقّاً وَلَدا/ لا عُزَیْرٌ، لا وَ لاَ ابْنُ مَرْیَمِ سَبَقَ الْکَوْنَ جَمیعاً فِی الْوُجود/وَ طَوی عالَمَ غَیْبٍ وَ شُهود/ کُلُّ ما فِی الْکَونِ مِنْ یُمْناهُ جُود/إذ هُوَ الْکایِنُ لِلَّهِ یَدا وَیدُ اللَّهِ مُدِرُّ الْأنْعُم(تا اینجا در سفینةالبحار ۲ / ۲۳۰.)
    / هُوَ بَدْرٌ وَ ذَراریه بُدُور/عَقَمَتْ عَنْ مِثْلِهِمْ اُمّ‏الدُّهُور/ کَعْبَةُ الْوُفّادِ فی کُلِّ الشُّهور/فازَ مَن نَحْوَ فِناها وَفَدا/ بِمَطافٍ مِنْهُ أوْ مُسْتَلِمِ أیُّهَا الْمُرجی لُقاهُ فِی الْمَمات/کُلُّ مَوْتٍ فیهِ لُقْیاکَ حَیاة/ لَیْتَما عَجَّل بی ما هُوَ آت/عَلَّنی اُلْقی حَیاتی فی الرَّدی/ فایِزاً مِنْهُ بِأوْفَی النِّعَمِ(الغدیر ۶ / ۳۰ و ۳۱ با تلخیص.)/ 

    <جانم نوری را از کعبه مشاهده کرد همانند همان آتشی که موسی از کوه طور دید. روزی که عالم بالا را سرور و شادی پر کرده‏بود صدایی مانند صدایی که از وادی مقدس طُوی شنیده شد به گوش رسید>./ <خورشید درخشان ماه تابان را بزاد پس تاریکیهای شبهای تار از ما برطرف شد، در آن حال ندا بلند شد: مژده باد شما را که کودکی ماه‏پاره به دنیا آمد که از نور چهره‏اش در تاریکیها راه جویند>./ <این فاطمه دختر اسد است که لاهوت ابد را در آغوش گرفته و پیش می‏آید. پس همگی در برابر او در زمره ساجدان سر خاکساری به زمین بسایید که فرشتگان در برابر او سجده کرده‏اند آن‏گاه که نور او در آدم در میان ما بود و می‏دید آنچه را که با خواهش فراوان آرزو نمود ولی با دست خالی بازگشت>./ <آیا مادر علوّ و والایی دانست که چه مولودی به دنیا آورد؟ یا پستان هدایت دانست که چه طفلی را شیر داد؟ آیا دست عقل دانست که چه کودکی را بر سر دست گرفت؟ یا خداوند خرد دانست که چه مولودی را زاده؟ حقیقت او بسی والاست و هرگز آنها ندانسته‏اند که چه آورده‏اند>!/ <او سروری است که بر همه آفریدگان برتری دارد و آن‏گاه که هیچ موجودی نبود او بود و مقام امامت داشت، خداوند کعبه را از آن رو که زادگاه اوست شرافت بخشیده و این مولود بر خاک آن گام نهاده>./ <اگر بنا بود خدا را فرزندی باشد -که البته خداوند از این نسبت منزه و برتر است- بی‏شک شایسته‏تر آن است که مولود کعبه فرزند خدای کعبه باشد نه عُزَیر و پسر مریم>!/ <او در وجود بر عالم هستی پیشی گرفته و عوالم غیب و شهود را در نَوَردیده‏است. هر چه در عالم هستی است از جود دست اوست، چرا که او دست خداست و دست خدا بخشنده نعمتهاست>./ <او ماه تابان و فرزندانش همه ماههای تابانند که مادر دهر از آوردن مثل آنها نازا گشته‏است، او در همه اوقات سال کعبه زائران است و هر که به زیارت درگاه او و طواف و بوسه‏گاه او موفق شد تحقیقاً به رستگاری رسید>./ <ای که به هنگام مرگ امید دیدار تو می‏رود، هر مرگی که به دیدار تو انجامد زندگی حقیقی است، کاش مرگ من زودتر فرامی‏رسید و جامه حیات را به دورمی‏افکندم تا به دیدار تو که برترین و کاملترین نعمتهاست فایز می‏شدم>./(الغدیر ۶ / ۳۰ و ۳۱ با تلخیص.

/



سایت فطرت