حدیث"جَد ُرَ بِّنا "

نویسنده کتاب"نقد کتب حدیث "به نقل حدیثی از کتاب وسایل الشیعه به شرح ذیل پرداخته و می‌نویسد:

"شیخ حرّ عاملی در «کتاب الصلوه» از وسایل الشیعه می‌نویسد: ۳و۴

«محمد بن الحسن بإسناده عن أحمد بن محمد عن ابن أبی نصر عن ثعلبه بن میمون عن میسر عن أبی جعفر - -علیه السلام- - قال: شییان یفسد الناس بهما صلواتهم قول الرجل: تبارک اسمک و تعالی جدک و لا إله غیرک و إنما قالته الجن بجهالته فحکی الله عنهم. و قول الرجل: السلام علینا و علی عبادالله الصالحین».[۱]

یعنی: محمّد بن حسن (شیخ طوسی) به اسناد خود از احمد بن محمّد از ابن ابی نصر از ثعلبه بن میمون از میسر از ابو جعفر باقر - -علیه السلام- - روایت کرده است که گفت: مردم با گفتن دو چیز نماز خود را باطل می‌کنند! (یکی) سخن مردی که (در دعای افتتاح نمازش) گوید: تبارک اسمک و تعالی جدک و لا اله غیرک (یعنی: خداوندا نام تو مبارک است و جلال و عظمت تو بلند است و معبودی جز تو نیست) و این سخنی است که جن‌‌ها از روی نادانی گفتند و خداوند (در قرآن) از ایشان حکایت نمود! و (دوّم) سخن مردی که (در تشهد اول نماز خود) بگوید: «السلام علینا و علی عباد الله الصالحین».

در «وسایل الشیعه» روایت مزبور بصورت دیگری هم آمده است و می‌نویسد:

«محمد بن علی بن الحسین قال قال الصادق - -علیه السلام- - أفسد ابن مسعود علی الناس صلوتهم بشییین بقوله: تبارک اسم ربک و تعالی جدک. فهذا شیء قالته الجن بجهالة فحکی الله عنها. و بقوله: السلام علینا و علی عباد الله الصالحین فی التشهد الأول»![۲]

یعنی: «محمّد بن علی بن الحسین (شیخ صدوق) گفت که امام صادق - -علیه السلام- - گفته است: عبدالله بن مسعود (صحابی معروف) نماز مردم را با دو چیز باطل کرد: (یکی) با گفتن تبارک اسم ربک و تعالی جدک که جنیان از روی نادانی آن را گفتند و خداوند (در قرآن) از آنها حکایت نمود و (دوّم) با گفتن السلام علینا و علی عبادالله الصالحین در تشهد اوّل».

این هر دو روایت بدون تردید غلط است زیرا عبارت «تعالی جد ربنا» در قرآن کریم عبارتی نیست که خداوند سبحان از جنّیان نادان حکایت نموده باشد بلکه خدای متعال آن را به رسم تصدیق از مؤمنان و موحّدان ایشان گزارش فرموده است که گفتند:

وَأَنَّهُ تَعَالَی جَدُّ رَبِّنَا مَا اتَّخَذَ صَاحِبَةً وَلاَ وَلَداً. (جن / ۲)

«همانا جلال و عظمت خداوند ما بس بلند است او نه همسری اختیار کرده و نه فرزندی گرفته است».

امّا راویان نادان چنان پنداشته‌اند که واژة «جدّ» در این آیة شریفه بمعنای «پدر بزرگ»! بکار رفته است و جنّیان از روی نادانی آن را به خداوند نسبت داده‌اند! از این‌رو اضافه کلمة مذکور را به «ربنا» جایز ندانسته‌اند و از قول امام -علیه السلام- گفتن آن را موجب بطلان نماز شمرده‌اند! در حالی که مفسّران بزرگ شیعه و سنّی معنای صحیح واژة مزبور را آورده‌اند و به عنوان نمونه شیخ طبرسی در تفسیر «جوامع الجامع» می‌نویسد:

«تَعَالَی جَدُّ رَبِّنَا أی: تعالی جلال ربنا و عظمته عن اتخاذ الصاحبة و الولد. من قولک: جد فلان فی عینی اذا عظم».[۳]

می‌گوید: «تَعَالَی جَدُّ رَبِّنَا» یعنی جلال و عظمت خداوند ما برتر از آنست که همسر و فرزندی گیرد. از قبیل این سخن که گویی: جد فلان فی عینی. یعنی فلانکس در چشم من بزرگ آمد».

از مؤیدات این مطلب آنست که در دعای توحیدی و معروف «جوشن کبیر» که از رسول خدا -صلی الله علیه وسلم- مروی است می‌خوانیم:

«یا من تبارک اسمه یا من تعالی جده یا من لا اله غیره[۴]

یعنی: «ای کسی که نام تو مبارک است ای کسی که جلال و عظمت تو بس بلند است ای کسی که جز تو معبودی نیست ...».

بنابراین آن دو روایت ساختگی از جهل راویانش نسبت به زبان عرب ناشی شده است و با کتاب خداوند و دعای پیامبر -صلی الله علیه وسلم- مخالفت دارد."

پاسخ:

 

خلاصه شبهه:

ابتدا مناسب است که نکات موجود در این شبهه را دسته بندی کنیم و سپس به بررسی آن بپردازیم. نکات مذکور عبارت اند از:

۱ـ خداوند کلام مومنین از جن «تعالی جد ربنا» را به رسم تصدیق نقل کرده است.

۲ـ مضمون «تعالی جد ربنا» در مدارک دیگر روایی نیز آمده است و لذا اصل کلام غیر قابل خدشه است.

۳ـ چون در روایت آمده است که"عبارت «تعالی جد ربنا» سخن جنیان نادان است که خداوند آن را حکایت کرده است" اما خداوند معنای عبارت را تصدیق می‌کند بنابراین بدون تردید روایت جعلی است.

۴ـ مفسران معنای صحیح واژه «جد» را آورده اند اما راویان نادان آن را نفهمیده و به معنای غلط گرفته اند و لذا نسبت دادن «تعالی جد ربنا» را به خدا انکار کرده و گفتن آن را در نماز موجب بطلان نماز دانسته اند.

۵ـ راویان نادان گمان کرده اند که جد در آیه شریفه به معنای پدر بزرگ است و لذا در پی نفی این معنا از خدا برآمده و دو حدیث فوق را ساخته اند.

۶ـ نکته ۳ تا ۵ نشان می‌دهد که روایات فوق جعلی است و از جهل سازندگان و راویانش به زبان عربی ناشی شده است.

 

بررسی ادعای مصطفی حسنی طباطبایی:

 

باید توجه داشت نکات ۳ تا ۵ زمانی به نتیجه مورد نظر مستشکل و نکته ششم خواهند رسید که ادعا شود معنای این بخش آیه «تعالی جد ربنا» به گونه ای روشن و واضح است که هرگونه قولی که خلاف آن باشد در خوش‌بینانه‌ترین حالت ناشی از جهل راویان نسبت به زبان عربی است. اما اگر معلوم شود که مفسران در خصوص این بخش آیه شریفه متفاوت سخن گفته اند و تمامی بخش‌های روایت امام علیه السلام در منقولات دیگر مفسران نیز آمده است نتیجه گیری مستشکل از صحت لازم برخوردار نخواهد بود. افزون بر این آنکه مفسران با اینکه چنین نکاتی را نقل کرده اند آن را سخنی سخیف و جاهلانه که مخالف زبان و ادبیات عرب باشد ندانسته اند.

بنابراین ما در پاسخ موارد فوق ابتدا سند روایی این مضمون را بررسی خواهیم کرد و آنگاه نشان خواهیم داد که مفسران ـ به خصوص مفسران صدر اول ـ در معنای ظاهری این آیه اختلاف داشته اند.

 

سند حدیث

اصل این حدیث را شیخ طوسی در تهذیب آورده و وسایل از آن نقل کرده است. هم چنین این حدیث از طریق شیخ صدوق به سند صحیح نقل شده و وسایل در مجلد دیگری نیز آن را نقل کرده است. راویان این دو حدیث همه امامی ثقه و جلیل القدر اند. معتقدان به اهل بیت حتی در جعلی شمردن احادیث ضعیف نیز جانب احتیاط را مراعات می‌کنند چه برسد به احادیثی که چنین اسناد صحیحی دارند.[۵]

جالب آن که برخی کتب تفسیری اهل تسنن نیز مشابه این دیدگاه را از قول امامان شیعه نقل کرده اند[۶]

آیا در روایت ذکر شده است که جد به معنای پدربزرگ است

مستشکل دو روایت ذکر کرده است که در ذیل آن از وارد کردن دو عبارت در نماز و فساد ناشی از آن و نیز از جهل جنیانی که"تعالی جد ربنا"گفته اند سخن گفته شده است اما معلوم نیست که ایشان از کجای این دو روایت معنای پدر بزرگ را استخراج کرده و از کجا فهمیده است که راویان نادان پنداشته‌اند که واژة «جدّ» در این آیة شریفه به معنای «پدر بزرگ» بوده است! چرا که نفی قول عبدالله بن مسعود لزوما به دلیل پدربزرگ خواندن خدا نیست و می‌تواند ناشی از معنای دیگر جد یا جهات دیگری باشد که در ادامه توضیح خواهیم داد.

یا من تعالی جده

در دعای جوشن کبیر آمده است: «یا من تعالی جده». مشابه این عبارت در موارد دیگری نیز ذکر شده است. در خطبه ۱۸۹ نهج البلاغه آمده: ‏«الْحَمْدُ لِلَّهِ... وَ الْغَالِبِ جُنْدَهُ وَ الْمُتَعَالِی‏ جَدُّهُ‏» ودر حدیث دعاء نقل است: تَبَارَکَ اسْمُکَ وَ تَعَالَی‏ جَدُّک. وجود این عبارت در روایات نشان می‌دهد که مضمون فوق مورد اعتراض امامان نبوده و اگر نکته ای هم در روایت وسایل آمده است برای نفی مفهوم درست عبارت فوق نیست.

در این روایت چند نکته آمده است: نخست آن‌که این عبارت را جنیان از روی نادانی آورده اند دوم آن‌که گفتن عبارت در نماز جایز نیست سوم آن‌که سلام در تشهد اول جایز نیست. ما پیش از آن که به بررسی این نکات بپردازیم مناسب می‌دانیم معلوم کنیم که آیا معنای این بخش آیه « تَعَالَی جَدُّ رَبِّنَا » به طور کامل روشن بوده است و مفسران نیز همین وضوح مورد نظر آقای مصطفی طباطبایی را از آیه فهمیده اند و آیا مفسران معنای مورد نظر روایت امام صادق علیه السلام را به جهل راویان به زبان عربی نسبت داده اند یا خیر

آقای طباطبایی در ترجمه واژه "جد"از معنای جلال و عظمت کمک می‌گیرد و معنا کردن جد به پدربزرگ را به راویان نادانی نسبت می‌دهد که به خاطر جهالت به زبان عربی چنین سخنی گفته اند اما باید دانست که چنین ادعایی آکنده از نکات نادرست است:

اولا معنای جد در آیه فوق چندان آشکار نبوده است و مفسران از صدر اول در توضیح این آیه بسیار متفاوت سخن گفته اند. ماوردی در توضیح معنای « تعالی جد ربنا » ده معنا را ذکر می‌کند که بیش‌تر قول صحابه و تابعین است. این معانی عبارت اند از[۷]

سدی: امر پروردگار ما

ابن عباس: فعل پروردگار ما

مجاهد: ذکر پروردگار ما

عکرمه: غنا و بی نیازی پروردگار ما

حسن: بلای پروردگار ما

ابوعبیده: ملک و سلطنت پروردگار ما

قتاده: جلال و عظمت پروردگار ما

ضحاک: نعمت‌های پروردگار ما بر خلقش

سعید بن جبیر: تعالی جد ربنا یعنی تعالی الی ربنا. پس سعید بن جبیر اساسا جد را معنا نکرده و آن را زاید دانسته است.

و قول دهم که جد را به معنای پدر بزرگ گرفته و معتقد شده است که این سخن جنیان از روی جهالت بوده است.

ابن عبدالسلام نیز ۱۰ معنا برای جد ذکر کرده است که البته با ده معنای ماوردی کاملا یکسان نیست. وی در معانی خود جد به معنای پدر بزرگ را نیز ذکر می‌کند.[۸]

ثعلبی در معنای واژه جد قریب ۹ معنا ذکر می‌کند[۹]

نخست آن که یکی از معانی جد در این آیه حظ (= بختنصیب مقدر) است.

دوم آن‌که معنای جلال و عظمت را جدا می‌کند و این دو معنا را به تابعین مختلفی نسبت می‌دهد.

سوم آن‌که از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام و نیز ربیع بن انس نقل می‌کند که جنیان این معنا را از روی جهالت گفته اند.

چهارم آن‌که وی از ابن عباس نقل می‌کند که اگر جنیان می‌دانستند که معنای جد در میان انسانها چیست این واژه را به کار نمی‌بردند. این عبارت ابن عباس نشان می‌دهد که تبادر اولیه معنای جد از نظر ابن عباس همان معنای"پدربزرگ"ویا"بخت"است و اگرجنیان از آن مطلع می‌شدند به خاطر تبادر معنای غلط آن از به کاربردنش خودداری می‌کردند.

اما فخر رازی در تبیین مقصود آیه از معنای جد ربنا قول مختار خود را اصل ربنا می‌داند.[۱۰]

از آنچه ماوردی آورده است و البته دیگر مفسران نخستین نیز کم و بیش به آن اشاره کرده اند نکاتی به دست می‌آید:

۱ ـ اختلاف در معنای آیه فوق ریشه در تفسیر صحابه و تابعین داشته است.

۲ـ معنای جد بر مفسران بزرگ صدر اول از صحابه و تابعین چندان روشن نبوده است و به همین سبب در ترجمه واژه جد این قدر دچار اختلاف شده اند. اگر در آن دوره یکی از معانی روشن جد عظمت می‌بود آنان نباید در ترجمه آن این‌قدر دچار اختلاف شوند.

گفتنی است که گاه معنای تک تک واژه‌های عبارتی روشن است اما شنونده اطمینان دارد که معنای بدوی ظاهری مراد گوینده کلام نیست و مثلا در عبارت نوعی تشبیه و استعاره اراده شده است. در این‌جا راه توضیح و تفسیر عبارات باز می‌شود. اما گاه در معنای یکی از واژه ها اختلاف می‌افتد و معنای عبارت به دلیل اختلاف در معنای واژه دچار چالش می‌شود. روشن است که اختلاف در این آیه از قسم اخیر است. به عبارت دیگر معنای لغوی"جد"همان"بخت"ویا "حظ"است ولی توصیف خدا به اینکه"همانا بخت پروردگار ما بلند است"توصیف مناسبی برای حق تعالی نیست لذا مفسرین معنای"جد"را به مجاز و استعاره حمل کرده ومتوسل به ترجمه‌های متنوعی که ذکر گردید شده اند.

۳ـ این قول که «سخن جنیان از روی جهالت بوده است» قولی است که در بین اهل تسنن هم آمده است و شخصی نظیر ماوردی آن را مخالف قرآن و زبان عربی ندانسته است. باید توجه داشت که مفسران نخستین و مفسران پس از ایشان در پی جمع هر قول سخیفی نبوده اند تا صرفا تعداد معانی ذیل آیات را بالا ببرند بلکه معمول این است که اگر در نهایت قولی را که سخیف و نادرست می‌دانند به جهتی ذکر کردند نادرستی آن را نیز نشان دهند. از این رو همین که مفسران مذکور و دیگرانی که به آن اشاره نکردیم این قول را در ردیف دیگر اقوال ذکر می‌کنند نشان دهنده آن است که این قول را ناشی از جهل به زبان و ادبیات عرب نمی‌دانسته اند.

معنای واژه جد در دیدگاه طبری

طبری در توضیح معنای «تَعَالَی جَدُّ رَبِّنَا» از اختلاف مفسران در معنای آن خبر می‌دهد و به دنبال آن معانی متعددی را که پیش تر نیز برخی از آن را ذکر کردیم با ذکر ناقلان آن می‌آورد. در این راستا وی این قول را که «این عبارت را جنیان از روی نادانی گفتند» نقل می‌کند و سپس قول مختار خود را نیز می‌نویسد. از نظر او «تَعَالَی جَدُّ رَبِّنَا» بدین معناست که عظمت قدرت و سلطنت پروردگار ما متعالی است.

آنچه در بیان طبری اهمیت ویژه ای دارد تبیین معانی اصلی واژه «جد» و دلیل قول مختار از نظر اوست. او می‌گوید جد در کلام عرب به دو معناست: معنای نخست پدرِ پدر یا پدرِ مادر (=پدر بزرگ) است که این معنا جایز نیست. معنای دوم از نظر طبری حظ است که به تصریح خود طبری به فارسی به آن «بخت»[۱۱]البته شایسته است آقای طباطبایی به همان سبکی که به روایات شیعه تعرض می‌کنند به طبری هم خرده بگیرند که وی چگونه مقصود جنیان را دریافته! لابد هر دو بزرگوار علم غیبی را که پیامبر از آن محروم است! واجد می‌باشند یکی می‌گوید منظور جنیان از واژه"جد"عظمت بوده دیگری هم تکرار می‌کند و تصدیق خدا را بر آن ضمیمه می‌نماید. و سپس شبهه می‌کند چرا حدیث شیعه جمله ای را که خدا آن را تایید کرده موجب بطلان نماز می‌داند.

عبارات طبری نشان می‌دهد که اساسا او معنای اصلی جد را عظمت نمی‌داند بلکه فقط پدر بزرگ و بخت را معانی اصلی می‌شناسد و البته در توضیح معنای بخت در آیه هم نتوانسته آن را با یک کلمه نشان دهد و معانی متعددی را به عنوان قول تفسیری خود برگزیده است. روشن است که وقتی معنای آیه از صراحت به معانی تفسیری موکول شود راه اختلاف آرا باز می‌شود و معنای آیه آن گونه که آقای طباطبایی می‌خواهند روشن نخواهد بود.

 

بررسی استناد مستشکل به جوامع الجامع

 

اکنون مناسب است به قول مرحوم طبرسی در جوامع الجامع اشاره کنیم تا معلوم شود در عبارت ایشان ـ که البته مستشکل به آن اشاره نکرده است ـ نکته ای است که هدف گیری این اشکال را به چالش می‌کشد.

مصطفی طباطبایی توضیح طبرسی در کتاب جوامع الجامع را بدین صورت نقل می‌کند:

«تَعالی‏ جَدُّ رَبِّنا» أی: تعالی جلال ربّنا و عظمته عن اتّخاذ الصّاحبة و الولد من قولک: جدّ فلان فی‏ عینی إذا عظم

در حالی که مرحوم طبرسی در کتاب خود چنین آورده است:

«تَعالی‏ جَدُّ رَبِّنا» أی: تعالی جلال ربّنا و عظمته عن اتّخاذ الصّاحبة و الولد من قولک: جدّ فلان فی‏ عینی إذا عظم و قیل: جَدُّ رَبِّنا سلطانه و ملکه و غناه من الجدّ الّذی هو الدّولة و البخت مستعار منه‏[۱۲]

همانطور که در این عبارت مشاهده می‌شود از نظر طبرسی نیز یکی از معانی جد که ارزش نگارش داشته است همین است که جد به معنای دولت و بخت است که به طور استعاری ـ و نه صراحت ـ به معنای سلطنت و ملک و غنا به کار گرفته شده است. توجه داشته باشیم که مرحوم طبرسی در تفسیر خود مجمع البیان به اقوال متعدد مفسران در این خصوص اشاره می‌کند اما در کتاب جوامع الجامع خود که به قولی گزیده و چکیده ای از مجمع البیان است از حذف معنای بخت خودداری نمی‌کند. اما همین طور که در متن اشکال آقای طباطبایی آمده است ایشان برای نشان دادن معنای جد به قول مرحوم طبرسی استناد می‌کند در حالیکه مرحوم طبرسی هرچند معنای فوق را ذکر کرده است و چه بسا قول مختارش هم باشد اما احتمال اینکه معنای عظمت و سلطنت استعاری باشد را هم نفی نکرده است و در میان آرای مختلف تنها به این اشاره کرده است. البته پیشتر اشاره شد که همین معنای مرجوح مرحوم طبرسی قول صواب و راجح طبری است.

از آنچه گفتیم معلوم می‌شود که استناد به قول مرحوم طبرسی برای اثبات معنای جد و طرد دیگر معانی آن کاری نا به جا و دور از صواب بوده است.

 

آیا می‌توان واژه «جد» را به خدا نسبت داد

همان طور که در متن روایات وسایل دیدیم امام علیه السلام از یک سو خواندن دعای ابن مسعود در نماز را نفی کرده اند و از دیگر سو فرموده اند که این عبارت را جنیان از روی نادانی گفته اند اما این روایت بر نادرستی نسبت دادن جد به خدای متعال صراحت ندارد. ولی در روایات دیگری تصریح شده که جنیان اگرچه مومن وموحد شده بودند اما توصیفی از خدا کردندکه تعبیر مناسبی در مورد خدا نبوده لذا در این مورد از روی جهالت و نه عمد به خطا رفتند.

فس تفسیر القمی‏ قَوْلُهُ‏ وَ أَنَّهُ تَعالی‏ جَدُّ رَبِّنا قَالَ هُوَ شَیْ‏ءٌ قَالَتْهُ الْجِنُّ بِجَهَالَةٍ فَلَمْ یَرْضَهُ اللَّهُ تَعَالَی مِنْهُمْ (وَ مَعْنَی جَدُّ رَبِّنَا أَیْ بَخْتُ رَبِّنَا).

در برخی روایات عبارت"کذبه الجن"آمده است.واین هم امر غریبی نیست که کسی به خدای واحد معتقد باشد اما در برخی توصیفات به اشتباه دچار شود همانند همفکران آقای طباطبایی که به تجسیم قایل شدند.

ما از این دسته روایات می‌فهمیم که مقصود جنیان از کلمه"جد"بخت و حظ بوده است.و با توجه به کاربرد کلمات در معانی لغوی که در قران امری رایج است محتوای روایات فوق تایید و تقویت می‌گردد .

اما آنچه در دعای جوشن کبیر و نظیر آن آمده است مانند:"یامن تعالی جده"و"المتعالی جده"قطعا معنای استعاری جد نظیر"جلال و عظمت"می باشد که در عصر امیرالمومنین ع ویا امام سجاد ع رایج و موهم معنای بخت و حظ نبوده است.

مرحوم خویی در شرح نهج البلاغه به تناسب کاربرد این عبارت و جمع روایات و آیه مذکور چنین نگاشته اند:

فان قلت: لفظ الجدّ قد استعمله أمیر المؤمنین علیه السّلام أیضا فی کلامه و وصف اللّه سبحانه به فکیف التوفیق بینه و بین روایتی الباقر و الصادق علیهما السّلام.

قلت: الجدّ حسبما عرفت قد یطلق بمعنی العظمة و الجلال و قد یطلق بمعنی البخت و الطالع و لا بأس باستعماله فیه تعالی بالمعنی الأوّل کما فی کلام أمیر المؤمنین علیه السّلام و أما استعماله فیه سبحانه بالمعنی الثانی فغیر جایز و لما عرف الأیمة علیهم السّلام انّ الجنّ یصفونه سبحانه به مریدین به المعنی الثانی لا جرم نسبوهم إلی الجهالة.[۱]

 

اما بر خلاف شیعه در میان مفسران اهل سنت برخی گفته اند که واژه فوق را بهتر است هیچگاه برای خدا به کار نبریم. قرطبی و غیر او می‌گویند قشیری معتقد بود که چون واژه «جد» برای خدا در قرآن به کار رفته است می‌توان آن را برای خدا به کار برد اما چون این لفظ موهم معنای نادرستی است به کار نبردن آن بهتر است.[۱۳][۱۴]

 

ترجمه حدیث:

 

در رابطه با ترجمه حدیث باید بگوییم:

۱: حضرت خود عبارت را معنا نکرده است و در روایت ندارد که جنکلمه جد را به معنای پدر بزرگ خدا گرفتند .

۲: قول الرجل: تبارک اسمک و تعالی جدک و لا إله غیرک

حتی اگر این عبارت در معنای صحیحش اراده شود ما حق نداریم هر عبارت صحیحی را در نماز وارد کنیم. مثلا با گفتن آمین (که حرف غلطی نیست) نماز باطل میشود. همچون عبارت"السلام علینا وعلی عبادالله الصالحین"که موجب بطلان نماز می‌شود و ما حق نداریم در تشهد اول آن را بگوییم.

روایت ذیل موید این نکته است : الخصال فِی خَبَرِ الْأَعْمَشِ عَنِ الصَّادِقِ ع‏ یُقَالُ فِی افْتِتَاحِ الصَّلَاةِ تَعَالَی عَرْشُکَ وَ لَا یُقَالُ تَعَالَی جَدُّکَ.

۳: همینطور که انسانها مذاهب مختلف دارند چه بسا جن ها نیز عقاید متفاوتی داشته باشند.

با توضیحاتی که داده شد روایات از نظر سند و متن صحیح است و باآیه قران مخالفتی ندارد.

 

مضافا براینکه با مقایسه دو حدیث مذکور در صدر این نوشتار معلوم می‌شود قراین حالیه ای در فضای مخاطبان حدیث حاکم بوده که در متن حدیث نیامده است و ای بسا وجود آن قراین منظور حدیث را روشنتر می‌کرده است. مثلا تصریح"تشهد اول"در حدیث دوم و عدم ذکر آن در حدیث اول ما را ملزم می‌کند که به مجموعه احادیث در این موضوع مراجعه نماییم تا مراد واقعی روشن گردد.

 

خلاصه و نتیجه گیری :

آقای طباطبایی جد را ترجمه غلط کرده و آنرا به روایت نسبت داده و سپس به آن حمله می‌کند. سخن طباطبایی که از قول حدیث جد را به معنای"پدر بزرگ"ترجمه کرده اصلا مدعای حدیث نمی‌باشد و آقای طباطبایی با این دروغ حدیث را در مقابل قران و دعای جوشن قرار داده است .

واقعیت این است که جن ها از واژه"جد"معنای"بخت و حظ"را اراده می‌کردند لذا در روایت به آنان نسبت جهل داده شده است. مضافا براینکه کسی حق ندارد عبارت "تبارک اسمک و تعالی جدک و لا إله غیرک"را در نماز اضافه کند و این کار مورد رضای شارع نیست چه آنکه مراد از کلمه"جد""بخت"باشد چه معنای استعاری"عظمت".

 

پاورقی ها :

 

 

[۱]. وسایل الشیعة ج ۱ ص ۴۱۵ (چاپ سنگی) و ج ۶ ص ۱۰۰۰ چاپ ۲۰ جلدی مطبعه اسلامیة.

[۲]. وسایل الشیعة ج ۱ ص ۴۱۵ (چاپ سنگی) و ج ۶ ص ۱۰۰۱ چاپ ۲۰ جلدی مطبعه اسلامیة.

[۳]. تفسیر جوامع الجامع اثر طبرسی ج ۴ ص ۳۷۱ چاپ دانشگاه تهران (۱۳۷۸ ه‍. ش).

[۴] مفاتیح الجنان دعای جوشن کبیر بند ۷۶.

[۵] ن.ر.ک. ملاذ الأخیار فی فهم تهذیب الأخبار ج‏۴ ص ۴۷۱ بحار الانوار ج۸۱ ص۳۲۰

[۶] جامع البیان فی تفسیر القرآن ج۲۹ ص۶۶ الکشف و البیان عن تفسیر القرآن‏ ج۱۰ ص۴۹ فتح القدیر ج۵ ص۳۶۵ اللباب فی علوم الکتاب ج۱۹ ص۴۱۴

[۷] النکت والعیون ج۴ ص۳۳۱

[۸] تفسیر ابن عبد السلام ج۷ ص۱۱۸

[۹] الکشف و البیان عن تفسیر القرآن‏ ج۱۰ ص۴۹

[۱۰] مفاتیح الغیب ج۱۶ ص ۷۵

[۱۱] ما در فارسی با واژه ها و عباراتی نظیر: خوش‌بخت بدبخت و بخت با او یار شد به خوبی آشناییم.

[۱۲] جوامع الجامع ج۴ ص۳۷۱-۳۷۲

[۱۳] الجامع لأحکام القرآن القرطبی ج۱۹ ص۸

[۱۴] الکشف و البیان عن تفسیر القرآن‏ ج۱۰ ص۴۹

 


 

[۱]

 



وبلاگ قرآنیان