اساس مسئله در باب امامت آن جنبه معنوی است. امامان یعنی انسانهایی معنوی مادون پیغمبر که از طریقی معنوی اسلام را می‌دانند و می‌شناسند و مانند پیغمبر معصوم از خطا و لغزش و گناهند. امام مرجع قاطعی است که اگر جمله ای از او بشنوید نه احتمال خطا در آن می‌دهید و نه احتمال انحراف عمدی که اسمش می‌شود عصمت. آنوقت شیعه می‌گوید اینکه پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «انی تاریک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی» من بعد از خود دو شیء وزین باقی می‌گذارم قرآن کریم و عترت خودم نص در چنین مطلبی است. اما آیا پیغمبر چنین چیزی گفته یا نگفته قابل انکار نیست. این حدیث حدیثی نیست که فقط شیعه روایت کرده باشد بلکه حدیثی است که حتی اهل تسنن از شیعه بیشتر روایت کرده اند.

شاید در بیش از دویست کتاب از کتب معتبر و مورد اعتماد اهل تسنن نوشته اند که پیغمبر فرمود: «انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی». و این حدیث در مقامات متعدد بوده چون پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) این مطلب را در جاهای مختلف به همین شکل فرموده است. البته منظور این نیست که پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حتی یک بار هم نگفته است که من دو چیز در میان شما می‌گذارم کتاب و سنت چون منافاتی نیست بین"کتاب و سنت"و"کتاب و عترت"زیرا عترت برای بیان سنت است. صحبت این نیست که ما به سنت رجوع کنیم یا به عترت مثل اینکه سنت موجودی از پیغمبر داریم و یک عترت در کنار آن یا باید به سنت مراجعه کنیم یا به عترت! بلکه سخن اینست که عترت است که مبین واقعی سنت است و تمام سنت نزد آنهاست. «کتاب الله و عترتی» یعنی شما باید سنت مرا از عترت من تلقی کنید. علاوه بر این خود همین که می‌گوییم پیغمبر فرمود: «انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی» سنت است چون حدیث پیغمبر است. منافاتی میان ایندو نیست. تازه اگر در یک جا که آن هم قطعی نیست پیغمبر فرموده باشد: «انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و سنتی» در چندین جای دیگر به آن صورت فرموده. اگر در یک کتاب به این صورت نوشته شده لااقل در دویست کتاب دیگر به آن صورت نوشته شده است.

بنابراین آن روح اصلی امامت اینست که اسلام که دینی است جامع و کلی و پر فروغ آیا بیان آن همان مقداری است که در قرآن اصول و کلیاتش ذکر شده و در کلمات پیغمبر اکرم که خود اهل تسنن هم روایت کرده اند توضیحاتش بیان گردیده است هر چه اسلام بود همین بود البته نازل شدن اسلام بر پیغمبر تمام شد ولی آیا اسلام بیان شده همان بود تمام اسلام نازل شده بود یا اینکه بعد از پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اسلام نازل شده بر ایشان که هنوز خیلی از مسائل آن از باب اینکه باید حاجت پیش بیاید زمان بگذرد و تدریجا بیان شود بیان نشده بود نزد علی (علیه السلام) بود که ایشان می‌بایست برای مردم بیان کند. در این صورت همین حدیث کتاب الله و عترتی عصمت را هم بیان می‌کند زیرا پیغمبر می‌فرماید دین را از این دو منبع بگیرید.
همانطور که قرآن معصوم است یعنی در آن خطا وجود ندارد آن دیگری هم معصوم است. محال است که پیغمبر به این قاطعیت بگوید بعد از من دین را از فلان شخص بگیرید ولی آن شخص برخی از سخنانش اشتباه باشد. اینجاست که فرضیه شیعه با فرضیه اهل تسنن در مسئله بیان و اخذ دین در اساس فرق می‌کند. آنها می‌گویند همانطور که با رفتن پیغمبر وحی منقطع شد بیان واقعی دین یعنی آن بیانی که معصوم از خطا و اشتباه باشد هم تمام شد. هر چه از قرآن و احادیثی که از پیغمبر رسیده استنباط کردیم همان است و دیگر چیزی نیست.
اهمیت حدیث ثقلین 

راجع به مسئله امامت از حدیث ثقلین نباید غافل شد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
« انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی لن تضلوا ما ان تمسکتم بهما ابدا »
ترجمه: من در میان شما دو امر گرانبها باقی می‌گذارم: کتاب خدا و اهل بیتم. مادام که به آن ها چنگ بزنید گمراه نخواهید شد. 

اگر شما شیعیان با یکی از علما یا غیر علمای تسنن روبرو شدید بگویید آیا پیغمبر چنین جمله ای را فرمود یا نه اگر بگوید نه می‌توان چندین کتاب از خودشان جلویش گذاشت.

می بینید اصلا علمای اهل تسنن نمی‌توانند در وجود و صحت چنین حدیثی اختلاف داشته باشند و ندارند. بعد بگویید اینکه پیغمبر قرآن کریم را بعنوان یک مرجع و ائمه معصومین علیهم السلام را بعنوان مرجع دیگر معین کرده است. عترت چه کسانی هستند

آنها اصلا فرقی میان عترت پیغمبر و غیر عترت پیغمبر قایل نیستند بلکه آنچه که نقل می‌کنند از صحابه و غیر صحابه از غیر امام علی علیه السلام بیشتر نقل کرده اند تا از علی. از علی گاهی به عنوان یک راوی نقل می‌کنند نه به عنوان یک مرجع.

برخی منبریها و روضه خوانها این حدیث را خراب کردند چون همیشه آنرا مقدمه گریز زدن برای مصیبت خواندن قرار داده اند. انسان خیال می‌کند که مقصود پیغمبر در این حدیث فقط این بوده که من بعد از خود دو چیز را در میان شما باقی می‌گذارم یکی قرآن که احترامش کنید و دیگر عترت که احترامشان کنید و به ایشان اهانت نکنید.
در حالیکه مقصود این است: یکی قرآن که به آن مراجعه کنید و دیگر عترت که به آنها مراجعه کنید زیرا در دنباله حدیث می‌فرماید: تا وقتی که به ایندو بچسبید گمراه نمی‌شوید پس مسئله رجوع مطرح است و پیغمبر عترت را هموزن قرآن قرار داده است در رجوع کردن.
خود پیغمبر هم فرمود:
قرآن ثقل اکبر است و عترت ثقل اصغر.
حدیث ثقلین و مسئله عصمت ائمه علیهم السلام
امامت و رهبری ص ۸۱-۸۰
حدیث ثقلین و مسئله عصمت ائمه علیهم السلام
امامت و رهبری ص ۸۱-۸۰
کاربر گرامی این بخش اختصاص دارد به نظر شما درباره موضوع مطرح شده در صورتی که نیاز به سیوال یا بحث و گفتگو در رابطه با موضوع مربوطه را دارید از طریق سایت کاربران (my.tahoor.com) اقدام نمایید. 

 

/



ستاد احیای ایام غدیریه