معرفت خداوند فطری است:
همان گونه که گفتیم خداوند معروف فطری همه افراد بشر است. که انسانها می‌توانند با پاک کردن درون و از بین بردن حجابهایی که فطرت او را می‌پوشانند، جلوه‌هایی از او را به خواست خود خدا وجدان کنند. پس خداوند هست اما چگونه و با چه کیفیتی، معلوم نیست. نشان آشکار او و بهترین دلیل بر وجود او فطرتی است که خداوند مردم را بر آن سرشته است. خداوند در قرآن کریم می‌فرماید:
((فاقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم و لکن اکثر الناس لا یعلمون)) سوره روم آیه ۳۰
((پس به سوی دین حنیف روی بیاور، همان فطرتی که خداند مردم را بر آن سرشته است. در خلقت خدا تبدیلی نیست. آن دین پایدار است ولی اکثر مردم نمی‌دانند.))
امام صادق(علیه السلام) در روایتی این فطرت را تفسیر به توحید نموده‌اند و در روایتی دیگر فرمودند: ((آن اسلام است که خداوند مردم را بر اساس آن خلق نموده است هنگامی که از ایشان پیمان بر توحید گرفته است. که فرمود: ((الست بربکم)) ((آیا من پروردگار شما نیستم)) که در آن مؤمن و کافر بودند. و باز در تفسیر همین آیه فرمودند:
((فطرهم جمیعا علی التوحید))
((همه را بر فطرت توحیدی آفریده است.)) اصول کافی ج ۳ ص ۲۲ و ۲۴
و نیزاز امام باقر(علیه السلام) درباره قول خداوند کریم که فرموده است:
((حنفای لله غیر مشرکین به)) سوره حج آیه ۳۲
((برای خداوند یگانه‌پرست باشید نه آن که نسبت به او شرک بورزید.))
پرسیدند فرمود: ((حنیفیت همان فطرتی است که خداوند مردم را بر اساس آن آفریده است.)) و نیز فرمود: معنی گفتار رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) که فرمودند:
((کل مولود یولد علی الفطره))
((هر نوزادی بر فطرت (خداپرستی) متولد می‌شود.))
((یعنی معرفت نسبت به این که خداوند آفریننده اوست. و این همان قول خداوند است که می‌فرماید:
((و لین سالتهم من خلقهم لیقولن الله)) سوره لقمان آیه ۳۵
((و اگر از آنان بپرسی که چه کسی آسمانها و زمین را آفریده است؟ هر آینه می‌گویند: خدا.)) اصول کافی ج ۳ ص ۲۳
در این باره نیز امام رضا(علیه السلام) در جواب فتح بن یزید جرجانی نوشتند:
((بسم الله الرحمن الرحیم، الحمد لله الملهم عباده الحمد و فاطرهم علی معرفه ربوبیته))
((به نام خداوند رحمن و رحیم، سپاس برای خدایی است که حمد را به بندگانش الهام می‌کند و آنان را بر شناخت ربوبیتش خلق می‌کند.)) التوحید ص ۵۶
و نیز امام باقر(علیه السلام) فرمودند: ((شریعت نوح بر پرستش خدا با توحید و اخلاص و رها کردن بتها بود. و آن فطرتی است که مردم بر آن خلق شده‌اند.)) کافی ج ۸ ص ۲۸۲
منشا معرفت فطری از کجاست؟
این فطرتی که خداوند وجود همه را بر اساس آن سرشته اثری از معرفی خداوند در عوالم قبل است. در عالم ذر، خداوند خود را بر همه معرفی نموده و تمام انسانها که در آن عالم به صورت ذره بودند خداوند را با چشم مخصوص آن عالم می‌دیدند. خداوند در عالم ذر از همه انسانها بر ربوبیت خویش پیمان گرفت و خطاب به همه فرمود:
((الست بربکم)) ((آیا من پروردگار شما نیستم))
در آن حال، همه با زبانی که خداوند به آنها عطا فرموده بود در پاسخ گفتند: ((بلی))
خداوند در قرآن کریم ماجرای این پیمان و میثاق در آن عالم را، این گونه بیان می‌دارد.
((و اذ اخذ ربک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم و اشهدهم علی انفسهم الست بربکم قالوا بلی شهدنا ان تقولوا یوم القیامه انا کنا عن هذا غافلین)) سوره اعراف ۱۷۲
((و هنگامی که پروردگار تو از پشت فرزندان آدم ذریه آنها را بر گرفت و آنها را بر خود گواه گرفت که آیا من پروردگار شما نیستم؟ همه گفتند بله گواهی می‌دهیم. که دیگر روز قیامت نگویید ما از این واقعه غافل بودیم.))
خداوند در آیاتی دیگر از قرآن کریم این میثاق و پیمان را بیان نموده است. در آنجا که می‌فرماید:
((و ما لکم لا تومنون بالله و الرسول یدعوکم لتؤمنوا بربکم و قد اخذ میثاقکم ان کنتم مؤمنین)) سوره حدید آیه۸
((و شما را چه شده است که به خدا ایمان نمی‌آورید در حالی که پیامبر شما را دعوت به ایمان به پروردگار می‌نماید. و به تحقیق که قبلا از شما پیمان گرفته است اگر شما مؤمن باشید.))
و یا این که می‌فرماید:
((و ما وجدنا لاکثرهم من عهد و ان وجدنا اکثرهم لفاسقین)) سوره اعراف آیه ۱۰۲
((و بیشترشان را پایبند عهد و پیمان نیافتیم و اکثر ایشان را فاسق یافتیم.))
یکی از اصحاب امام صادق(علیه السلام) درباره آیه ذر از ایشان سؤال نمود:
((آیا این اخذ میثاق و اعتراف به ربوبیت به صورت معاینه بود؟))
امام صادق(علیه السلام) در پاسخ فرمودند: ((بله. معرفت در دلهایشان ثبت شد و موقف را فراموش نمودند. و به زودی به یادشان خواهد آمد. و اگر این امر نبود، کسی نمی‌دانست آفریننده و روزی دهنده‌اش کیست. پس از ایشان کسانی بودند که در عالم ذر با زبان اقرار نمودند ولی از ته دل ایمان نیاوردند. پس خداوند فرمود: ((فما کانوا لیؤمنوا بما کذبوا به من قبل)) سوره یونس آیه ۷۴ ((ولی بر آن نبودند که به آن چه قبل از آن تکذیبش کرده‌اند ایمان بیاورند.)) تفسیر قمی ج ۱ ص ۲۴۶
گرفتن این عهد وپیمان منحصر به ما انسانها تنها نبوده بلکه انبیا را نیز شامل شده است. خداوند در قرآن کریم می‌فرماید:
((و اذ اخذنا من النبیین میثاقهم و منک و من نوح و ابراهیم و موسی و عیسی ابن مریم و اخذنا منهم میثاقا غلیظا)) سوره احزاب آیه ۷
((و هنگامی که از پیامبران پیمانشان را گرفتیم و از تو و از نوح و ابراهیم و موسی و عیسی ابن مریم، و ازایشان پیمان سخت و محکمی گرفتیم.))
و نیز خداوند در آیاتی دیگر، عهد و پیمان گرفته شده از انبیا را در عالم ذر بیان داشته و می‌فرماید:
((و اذ اخذ الله میثاق النبیین لما آتیتکم من کتاب و حکمه ثم جایکم رسول مصدق لما معکم لتؤمنن به و لتنصرنه قال ءاقررتم و اخذتم علی ذلکم اصری قالوا اقررنا قال فاشهدوا و انا معکم من الشاهدین)) سوره آل عمران آیه ۸۱
((و آن گاه که خدا از پیامبران پیمان گرفت به آن چه از کتاب و حکمت به شما دادم. سپس پیامبری نزدتان آمد که تصدیق کننده آن بود. که بر شما است به این که به او ایمان بیاورید و او را یاری کنید. فرمود: آیا اقرار می‌کنید و پیمانم را به گردن می‌گیرید؟ گفتند: اقرار داریم. فرمود: گواه باشید که من هم با شما گواهم.))
که به فرموده امام صادق(علیه السلام) خداوند از انبیا پیمان بر ایمان به رسول خاتم(صلی الله علیه و آله و سلم) و یاری امیرالمؤمنین(علیه السلام) گرفت. تفسیر قمی ج ۱ ص ۱۰۶
پس از گرفتن پیمان و اقرار و اعتراف از همه، خداوند این اقرار به ربوبیتش را در وجود همه ثبت کرد. که از این ثبت اقرار و اعتراف، تعبیر به فطرت و بذر معرفت الهی می‌شود. و باید دانست که این معرفت، صنع و کار بندگان نیست. امام صادق(علیه السلام) در این باره می‌فرمایند:
((معرفت صنع خداست. بندگان در آن هیچ نقشی ندارند.)) کافی ج ۱ ص ۱۶۳
بنابراین معرفت صنع خداست و این او است که معرفت و شناخت خود را در قلب همه ثبت می‌کند و دیدار و معاینه خودش را که در عالم ذر اتفاق افتاده بود از خاطر می‌برد.

خدایی که امامان ما به ما معرفی کردند! (۳)
معرفت فطری در حال انقطاع از غیر خداوند ظهور می‌کند:
از این رو پیامبران همیشه سعی در بیدار کردن وجدان غافلان از این معروف فطری بوده‌اند. به اشاره قرآن کریم این فطرت در هنگام نزول بلا نیز متوجه و متنبه به خداوند یکتا می‌شود. در هنگام نزول بلا انسان منقطع از دنیا و زینتهای آن می‌گردد و هنگامی که هیچ نقطه اتکا و ملجا و پناهگاهی برای خویش نمی‌بیند به پروردگاری پناه می‌برد که پناه درماندگان و یار بی‌کسان است. که این نیز خود دلیلی بسیار محکم بر فطری بودن معرفت خداوند است. خداوند در قرآن کریم می‌فرماید:
((فاذا رکبوا فی الفلک دعوا الله مخلصین له الدین فلما نجاهم الی البر اذا هم یشرکون)) سوره عنکبوت آیه ۶۵
((پس هنگامی که سوار در کشتی می‌شوند خدا را از روی اخلاص بر دین او می‌خوانند، اما هنگامی که ایشان را به سوی خشکی نجات دادیم، شرک می‌ورزند.))
خداوند متعال در بسیاری از آیات دیگر نیز این مسئله را بیان داشته و ملجا و پناه انسانها را هنگامی که از دنیا و زیباییهای آن بریده همان خدایی معرفی نموده است که آثار معرفی او در همین فطرت الهی بشر است. به عنوان مثال می‌توان به سوره لقمان آیه ۳۲ و سوره الاسرای آیه ۶۶ و ۶۷ و سوره یونس آیه ۱۲ و ۲۲ و ۲۳ و سوره نحل آیه ۵۳ و ۵۴ و سوره انعام آیه ۴۰ و ۴۱ و سوره زمر آیه ۸ و ۴۹ اشاره نمود. حتی خداوند کریم در سوره انعام به این مسئله (فطری بودن معرفتش) احتجاج کرده و به پیامبر خویش دستور می‌دهد تا از مردم بپرسد که: چه کسی مردم را از ظلمات دریا و خشکی نجات می‌دهد وقتی که او را با حال تضرع و گریه می‌خوانند؟ خداوند می‌فرماید:
((قل من ینجیکم من ظلمات البر و البحر تدعونه تضرعا و خفیه، لین انجانا من هذه لنکونن من الشاکرین@ قل الله ینجیکم منها و من کل کرب ثم انتم تشرکون))
(((ای پیامبر) بگو چه کسی شما را از تاریکیهای خشکی و دریا می‌رهاند؟ او را با حالت زاری می‌خوانید که اگر ما را از این تاریکیها برهاند هر آینه از سپاس گذاران باشیم.@ بگو خداوند شما را از آن و از هر سختی می‌رهاند، سپس شما برای او شریک قایل می‌شوید.)) سوره انعام آیه ۶۳ و ۶۴
آری، خدا است که در مواقع تنگی و بیماریها و شداید به فریاد بیچارگان و دردمندان می‌رسد، اما هنگامی که مردم از آن حالت بیرون آمدند و به غیر خدا روی آوردند و دوباره با انجام گناهان و زشتیها فطرت الهی خویش را محجوب نموده، خداوند را از یاد می‌برند. از این رو است که در دعاها می‌خوانیم:
((الهی هب لی کمال الانقطاع الیک و انر ابصار قلوبنا بضیای نظرها الیک)) مناجات شعبانیه
((خدایا کمال بریده شدن و توجه به خودت را نصیب من کن. و دیدگان قلبهایمان را با روشنایی نگاهکردن به خودت روشن کن.))
حال، خداوند انبیا را فرستاده تا غبار نشسته بر فطرت مردم را پاک کنند و آنها را از قید تعلقات و وابستگیهای دنیا رها سازند و به یاد پیمان گذشته خویش بندازند. امیرالمؤمنین(علیه السلام) می‌فرمایند:
((فبعث فیهم رسله و واتر الیهم انبیایه، لیستادوهم میثاق فطرته و یذکروهم منسی نعمته)) نهج البلاغه خطبه ۱
((پس رسولانش را در میان آنان مبعوث نمود و پیامبرانش را پی‌در‌پی فرستاد تا پیمان بر فطرتش را از آنان مطالبه کنند و این نعمت فراموش شده را به یادشان بندازند.))
امام حسن عسکری(علیه السلام) در تفسیر ((بسم الله الرحمن الرحیم)) فرمودند:
((خداوند کسی است که در هنگام حاجتها و سختیها به او پناه برده می‌شود و هنگامی که انسان از هر چه غیر از او است قطع امید کند و از هر سببی غیر از او منقطع گردد.)) بحار ج ۳ ص ۴۱



ارسال شده توسط "ققنوس"