عبدالله بن سلام، وی از علما و دانشمندان یهود بود که پس از هجرت رسول اکرم اسلام آورد و به سال ۴۳ ه ـ در مدینه درگذشت. عبدالله که شرح صفات پیامبر اسلام را در کتب پیشین مطالعه کرده بود چنان مشخصات آن حضرت برای او زنده و روشن ترسیم شده بود که می‏گفت: «من پیغمبر اسلام را از فرزندم بهتر می‏شناسم».
الذین یتبعون الرسول النبی الامی الذی یجدونه مکتوبا عندهم فی التوراة و الانجیل. (اعراف/۱۵۷).

ایمان و اعتقاد به پیامبران سلف یکی از ارکان اعتقادی اسلام است که در آیات مکرری از قرآن مجید به آن اشاره شده است و تأکید شده که مسلمانان باید به تمام پیامبران خدا ایمان آورده و میان آنان تفاوتی قایل نباشند: «قولوا آمنا بالله و ما انزل الینا و ما انزل الی ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و الاسباط و ما اوتی موسی و عیسی و ما اوتی النبیون من ربهم لانفرق بین احد منهم و نحن له مسلمون» (۱) بگویید، ما به خدا ایمان آورده‏ایم و به آنچه به ما نازل شده و به آنچه بر ابراهیم، اسماعیل، اسحاق، یعقوب و اسباط نازل شده و به آنچه به موسی و عیسی و پیامبران دیگر از طرف پروردگار داده شده است و ما هیچ فرقی میان آنها نمی‏گذاریم و در برابر فرمان خدا تسلیم هستیم.
بنابراین، پیامبران یک رشته واحدی را تشکیل می‏دهند که با همه اختلافات فرعی و شاخه‏ای، حامل یک پیام و وابسته به یک مکتب بوده‏اند. پیامبران پیشین مبشر پیامبران پسین بوده و پسینیان مؤید و مصدق پیشینیان بوده‏اند.
قرآن مجید تصریح می‏کند که خداوند متعال با پیمانی که از همه انبیای عظام گرفته، آنها را مکلف کرده است که وقتی پیامبری آمد که حقیقت آنها را تصدیق و کتابهایشان را به گواهی درست شهادت داد، به او ایمان آورده و آن حضرت را یاری کنند:

«و اذ اخذ الله میثاق النبیین لما آتیتکم من کتاب و حکمة ثم جایکم رسول مصدق لما معکم لتؤمنن به و لتنصرنه» (۲) هنگامی که خداوند پیمان مؤکد از پیامبران گرفت که هرگاه کتاب و حکمت به شما دادم سپس پیامبری به سوی شما آمد که آنچه را با شماست تصدیق می‏کند، به او ایمان بیاورید و او را یاری کنید.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) در اولین خطبه نهج البلاغه پس از اشاره به خلقت عالم و آدم چنین می‏فرماید: «پس خداوند پیغمبرانش را در میان مردم برانگیخت و ایشان را با فواصل معینی پی در پی فرستاده تا از آنان عهد و پیمان خداوند را که عمل بر وفق پیمان و فطرتشان بود بخواهند و نعمت فراموش شده خداوند را که توحید فطریشان است به یادشان آورند و از راه تبلیغ با برهان و حجت با ایشان گفتگو کنند. و خدای تعالی بندگان را از پیغمبر فرستاده شده، کتاب نازل شده، برهان قاطع و راه استوار محروم نکرده است...» پیامبرانی بودند از پیش که نام پیغمبر آینده به آنان گفته شده و یا از بعد که پیغمبر قبلی او را معرفی کرده است. (۳)
البته زمینه ظهور پیامبران از زمانهای دور دست (از ازل) پیش‏بینی شده که یک سلسله حوادث تاریخی در طول زندگی انسانها موجب ظهور آنان در مقاطع مختلف زمان گردیده است. به همین لحاظ است که در منابع اسلامی اشاراتی هست که خلقت پیامبر عظیم الشأن اسلام منحصر به زمان تولد ظاهری آن حضرت نبوده بلکه وجود مقدسش سابقه در علم خداوندی دارد: «کنت نبیا و آدم بین الماء و الطین» (۴) من پیغمبر بودم در حالی که حضرت آدم (علیه السلام) بین آب و گل بود.
درباره بشارات مربوط به انبیا باید دانست که نامهایی که پیامبران به آن خوانده شده‏اند کلا اسامی خاص نبوده بلکه آنان را گاهی به نام و گاهی به صفت توصیف کرده‏اند، چنان که قرآن کریم به هر دو شکل معرفی، درباره حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) از نظر توراة و انجیل اشاره کرده است: «الذین یتبعون الرسول النبی الامی الذی یجدونه مکتوبا عندهم فی التوراة و الانجیل...» (۵) آنان که پیروی می‏کنند از پیامبر نبی امی که نام و بشارت او را نزد خود در توراة و انجیل می‏یابند.
ظاهر آیه شریفه دلالت دارد بر اینکه صفات: رسول، نبی و امی برای حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) در آن کتابها مکتوب و مدون است. و نیز قرآن گوید: «و اذ قال عیسی بن مریم یا بنی اسراییل انی رسول الله الیکم مصدقا لما بین یدی من التوراة و مبشرا برسول یأتی من بعدی اسمه احمد» (۶). هنگامی که عیسی بن مریم به بنی اسراییل گفت که من همانا رسول خدا به سوی شما هستم و حقانیت کتاب توراة را که در مقابل من است تصدیق می‏کنم و نیز شما را مژده می‏دهم که بعد از من رسول دیگری می‏آید که نامش احمد است.

 

محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) در تورات

قبلا باید دانست که هیچ یک از کتابهای مذهبی ادیان گذشته به شکل اصلی خود باقی نمانده و آن پاکی و خلوصی را که در زمان ظهور نبی داشته‏اند حفظ نشده است.
در قرون وسطی عده‏ای از دانشمندان غربی توراة را زیر ذره بین انتقاد قرار داده، معارضات و تناقضات تاریخی آن را استخراج کردند. در قرن هفدهم میلادی فیلسوف یهودی هلندی به نام «اسپینوزا» قلم نقد به دست گرفته و در کتاب خود موسوم به «مذهب و سیاست» تناقضات و اختلافات کتاب مقدس را بیان کرد و دانشمندانی را که معتقدند این تناقضات ظاهری است به باد ریشخند گرفت. (۷)
فلیسین شاله می‏نویسد: بین انجیلهای (۸) جامع و انجیل «یوحنا» اختلاف روش و اسلوب و گاهی ضد و نقیض وجود دارد. در انجیلهای جامع، دوره تبلیغ مسیح یک سال است، ولی در انجیل «یوحنا» سه سال می‏باشد. در انجیلهای جامع کارهای مسیح مخصوصا در «جلیله» ایالت قدیمی فلسطین گسترش می‏یابد در صورتی که در انجیل «یوحنا» در «یهودیه» انجام می‏پذیرد... در انجیل «متی» عیسی (علیه السلام) آمده تا ادیان را تکمیل کند (۹) در صورتی که در انجیل «مرقس» گوید: «تصور نکنید که من برای پیوند آمده‏ام بلکه برای تفرقه آمده‏ام» (۱۰). به هر حال، با همه اشتباهات و تناقض‏گوییهایی که در میان کتابهای دینی سابق وجود دارد، نباید همه آنها را مردود و مخدوش دانست. در میان آنها دستوراتی صحیح و نکات و مطالبی پاک که نشانی از اصل باشد بسیار است، از جمله آنها بشاراتی است نسبت به پیامبر بزرگ اسلام که با همه تلاشهایی که روحانیون کرده‏اند که در آن تغییراتی بوجود آورند، اصل مطلب از بین نرفته است. در توراة آمده است که خداوند به ابراهیم گفت: «از ولایت خود و از مولد خویش و از خانه پدر خود به سوی زمینی که بتو نشان دهم بیرون شو و از تو امتی عظیم پیدا کنم و ترا برکت دهم و نام تو را بزرگ سازم و تو برکت خواهی بود و برکت دهم به آنانی که تو را مبارک خوانند و لعنت کنم به آنکه تو را ملعون خواند و از تو جمیع قبایل جهان برکت خواهند گرفت.» (۱۱)
در جای دیگر توراة می‏خوانیم: «و بعد از جدا شدن لوط از وی خداوند به ابرام گفت: اکنون تو چشمان خود را برافزا و از مکانی که در آن هستی به سوی شمال و جنوب و مشرق و مغرب بنگر، زیرا تمام این زمین را که می‏بینی به تو و ذریه تو تا به ابد خواهم بخشید و ذریه تو را مانند غبار زمین گردانم، چنان که اگر کسی غبار زمین را تواند شمرد ذریه تو نیز شمرده شود.» (۱۲) و نیز توراة پس از بیان کشتن حضرت ابراهیم (علیه السلام) جانوران و مرغان را جهت حصول اطمینان می‏گوید: «در آنروز خداوند با ابرام عهد بست و گفت: این زمین را (کنعان یا فلسطین) از نهر مصر تا نهر عظیم یعنی نهر فرات به نسل تو بخشیده‏ام» (۱۳) حاج بابا قزوینی (۱۴) یکی از دانشمندان بزرگ یهود یزد در مورد مطالب یاد شده گوید: گرچه علمای بنی اسراییل همه این وعده‏ها را درباره حضرت اسحاق و یعقوب و ذریه او درست می‏دانند ولی با اندک تأمل در متون فوق الذکر سستی آن ظاهر می‏شود: اول آن که بنی اسراییل همیشه طایفه محصوری بوده‏اند نه به طایفه دیگر آمیخته می‏شدند و نه کسی را به خود راه می‏دادند، و در زمان موسی علیه السلام و بعد از موسی چند دفعه به شماره درآمدند، چنان که در وقت خروج از مصر و ورود به «تیه» و خروج از «تیه» ایشان را شمردند و عدد ایشان در توراة و غیره در کتب مسطور است.
دوم آنکه، وعده فرموده که تمام آن زمین را به ذریه تو خواهم داد. و هرگز بنی‏اسراییل کل آن زمین را در تصرف نداشتند... و نیز هرگز به حوالی نهر فرات عبور نکردند تا چه رسد که بر آنجا مسلط شوند.
سیم آنکه، توراة بعد از بیان جریان ازدواج «هاجر» با حضرت ابراهیم (علیه السلام) که با پیشنهاد «ساره» انجام گرفت، نقل می‏کند: که هاجر از پیش او گریخته به بیابانی رفت و در سر چشمه‏آبی فرشته‏ای بر او نازل شده و گفت: از کجا می‏آیی و به کجا می‏روی؟ هاجر جواب داد: که از خاتون خود گریخته‏ام. فرشته او را امر به بازگشتن نزد خاتون خود کرد. سپس توراة چنین ادامه می‏دهد: «و فرشته به وی گفت: ذریه تو را بسیار افزون گردانم به حدی که از کثرت به شماره نیایند و فرشته خداوند وی را گفت: اینک حامله هستی و پسری خواهی زایید و او را اسماعیل نام خواهی نهاد، زیرا خداوند تظلم تو را شنیده است» (۱۵). حاج بابا قزوینی پس از بیان مطالب یاد شده از توراة می‏گوید: «و بر هر هوشمند مطلع مخفی نخواهد بود که وعده فرمودن خدا به هاجر که «نسل ترا بسیار خواهم کرد به حیثیتی که شمرده نشود» اشاره است به این که همان بشارت که به حضرت ابراهیم داده شده و موجب سرور آن حضرت شده در شأن همان فرزندی بوده که در رحم هاجر است تا موجب خوشنودی کامل برای هاجر تواند گردید. (۱۶)

به هر حال، توراة با بیان روشنی پرده از چهره وعده خداوند به ابراهیم خلیل برداشته و با بشارت به ظهور پیغمبری از برادران بنی‏اسراییل، به علامات و امتیازاتش اشاره کرده است:
در سفر تثنیه آمده است: «بنی را برای ایشان از میان برادران ایشان مثل تو مبعوث خواهم کرد و کلام خود را به دهانش خواهم گذاشت. و هر آنچه به او امر فرمایم به ایشان خواهد گفت. و هر کسی که سخنان مرا که او به اسم من گوید نشنود من از او مطالبه خواهم کرد.» (۱۷) در این متن، بر خلاف آنچه برخی از علمای اسراییلی پنداشته‏اند، مورد بشارت پیغمبر بنی اسراییل نیست تا یهودیان وی را با حضرت یوشع و مسیحیان با حضرت مسیح تطبیق دهند، بلکه عبارت: «از میان برادران ایشان» با صراحت، بشارت به آمدن حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) می‏دهد که پیغمبری است از برادران بنی‏اسراییل، که جهت هدایت انسانها برانگیخته شده است. زیرا بنی‏اسراییل که فرزندان یعقوب هستند از نسل اسحاق می‏باشند و برادران ایشان بنی‏اسماعیل می‏باشند که حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) از نسل اوست. و همچنین عبارت: «کلام خود را به دهانش خواهم گذاشت» اشاره به این است که بر آن نبی کتابی نازل شده و در عین حال وی امی و درس ناخوانده خواهد بود. نه می‏توانست بخواند و نه بنویسد، و در میان فرزندان اسماعیل غیر از حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) کسی بر نخاسته که دارای چنین صفتی باشد.

قرآن مجید در این زمینه خطاب به حضرت رسول گوید: «و ما کنت تتلوا من قبله من کتاب و لا تخطه بیمینک اذا لارتاب المبطلون» (۱۸) تو هرگز قبل از این، کتابی نمی‏خواندی و با دست خود چیزی نمی‏نوشتی مبادا کسانی که در صدد ابطال سخنان تو هستند شک و تردید کنند. یعنی نظر به اینکه تونه مسلط برخواندن بودی و نه نوشتن و مردم سالهاست که تو را به این صفت می‏شناسند، دیگر جای تردیدی برای آنان نیست که این قرآن کتاب خداست و مبطلان هم که همواره می‏خواهند حق را باطل معرفی کنند بهانه‏ای نخواهند داشت.

با توجه به آنچه گفته شد، رسول بشارت داده شده در توراة، از فرزندان حضرت اسماعیل بوده که با گذشت زمان محرز شد که نام مبارکش حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) پیامبر خاتم می‏باشد، به همین دلیل بعضی از علما و دانشمندان یهود زمان آن حضرت که برای آنان مسلم شده بود که او همان کسی است که توراة به آمدنش خبر داده است، مسلمان شدند و عده‏ای هم کفر ورزیدند که در اینجا به عنوان نمونه به جمعی از آنان اشاره می‏شود:

۱ ـ عبدالله بن سلام، وی از علما و دانشمندان یهود بود که پس از هجرت رسول اکرم اسلام آورد و به سال ۴۳ ه ـ در مدینه درگذشت. عبدالله که شرح صفات پیامبر اسلام را در کتب پیشین مطالعه کرده بود چنان مشخصات آن حضرت برای او زنده و روشن ترسیم شده بود که می‏گفت: «من پیغمبر اسلام را از فرزندم بهتر می‏شناسم».

قرآن مجید نیز به این مطلب اشاره کرده می‏گوید: «الذین آتیناهم الکتاب یعرفونه کما یعرفون ابناءهم و ان فریقا منهم لیکتمون الحق و هم یعلمون» (۱۹) یعنی، آنهایی که کتاب آسمانی را به آنان داده‏ایم او را (پیغمبر را) همچون فرزندان خود می‏شناسند (اگرچه) جمعی از آنان با اینکه می‏دانند حق را کتمان می‏کنند.

۲ ـ مخیریق، از جمله کسانی که در زمان رسول اکرم مسلمان شد «مخیریق» دانشمند ثروتمند و متمول یهودی بود که با همه شناختی که از رسول خدا داشت، به علت سلطه عرق مذهبی همچنان تا روز «احد» که همزمان با روز «شنبه» بود باقی‏ماند. در آن روز خطاب به یهودیان کرده گفت: ای یهودیان! شما می‏دانید که یاری حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بر شما واجب است. آنان در جواب گفتند: امروز روز «شنبه» است. اما او در جواب گفت: شنبه‏ای نیست. سپس با سلاح خود نزد رسول الله در «احد» آمد. و به وارث خود وصیت کرد که اگر کشته شود اموالش متعلق به حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) باشد تا در راه خدا صرف کند. پس وارد معرکه شد تا شهید گردید. وقتی خبر به حضرت رسید فرمودند: «مخیریق» بهترین یهودی بود. حضرت اموالش را در اختیار گرفت که بیشتر صدقات آن حضرت در مدینه از آن اموال (۲۰) بود.

۳ ـ عبد الله بن صوریا، نقل شده است که روزی رسول خدا وارد «بیت المدارس» که محل تدریس توراة بود، شده و به یهودیان فرمود: دانشمندترین فرد خود را نزد من بیاورید. پس «عبدالله بن صوریا» را معرفی کردند، حضرت وی را به دینش و به آنچه از نعمتهای خداوند اعم از من و سلوی که بر آنان ارزانی داشته است سوگند داده فرمودند: آیا تو می‏دانی که من رسول خدایم؟ عرض کرد: آری و شناخت این قوم نیز در حد شناخت من نسبت به تو است. و صفات و مشخصات تو در توراة بیان شده است، ولی اینان بر تو حسد ورزیدند. حضرت فرمودند: مانع ایمان تو چیست؟ جواب داد: مایل نیستم بر خلاف قوم عمل کنم ولی امیدوارم این قوم از تو تبعیت کرده مسلمان شوند و من نیز مسلمان خواهم شد. (۲۱)

۴ ـ حی بن اخطب، میرخواند می‏نویسد: حی بن اخطب از قبیله بنی النظیر بود که پس از ملاقات با رسول خدا وقتی اقربا و برادران از حال پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سؤال کردند گفت: محمد آن است که وصف او را در توراة می‏یابیم و علما و احبار ما به قدوم او بشارت داده‏اند و لیکن با او همیشه در مقام عداوت خواهیم بود، زیرا نبوت از فرزندان اسحق به اولاد اسماعیل منتقل گردید. (۲۲)

صفیة بن حی نیز در این رابطه گوید: وقتی رسول خدا وارد مدینه شده و در «قبا» نزول اجلال فرمودند، پدرم «حی بن اخطب» و عمویم «ابویاسر بن اخطب» صبحگاهان نزد حضرتش آمده تا غروب آفتاب مراجعت نکردند. وقتی بازگشتند هر دو خسته و کسل به نظر می‏آمدند ولی شنیدم که عمویم ابویاسر به پدرم می‏گوید. آیا او همان کسی است که توراة بشارت به آمدنش را داده است؟ پدرم جواب داد: آری به خدا قسم. دوباره پرسید: آیا تو او را می‏شناسی؟ پدرم گفت: بلی. پرسید: عقیده‏ات درباره او چیست؟ پاسخ داد: دشمنی او. (۲۳)

۵ ـ جارود بن العلا، جارود از دانشمندان نصاری بود که با قومش حضور حضرت رسول آمده به او خطاب کرد و گفت: من به حقیقت نزد تو آمده تا با صدق و صفا با تو سخن گویم. قسم به کسی که به حق تو را به نبوت مبعوث کرده صفات تو را در انجیل یافته‏ام. تحیت و تهنیت برای تو و سپاس برای کسانی که تو را گرامی می‏دارند. پس من گواهی می‏دهم: «لا اله الا الله و انک محمد رسول الله» (۲۴)

۶ ـ بحیرا نصرانی، مطابق روایات اسلامی در آن هنگام که پیغمبر اسلام در سن ۹ یا ۱۲ سالگی با عموی خود ابوطالب به سفر شام می‏رفت قافله ایشان در «بصری» منزل گزید، «بحیرا» که در دیر آنجا سکونت داشت از روی علایم کتاب آسمانی، پیغمبر را شناخت و او را سوگند داد که هرچه پرسد به راستی جواب گوید. محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) پاسخ راهب را گفت. پس از آن، راهب در باره وی به عمویش ابوطالب سفارش کرد و گفت که او پیغمبر موعود است و باید وی را از یهودیان محفوظ نگه دارد، و خود او به پیغمبر ایمان آورده بود اما در زمان بعثت در گذشته بود. (۲۵) به هر حال، اسلام آوردن عده‏ای از دانشمندان یهود ونصاری مانند: «کعب الاحبار» (۲۶) و دیگران و همچنین کتمان نمودن بعضی دیگر که به نمونه‏هایی از آنها اشاره شد، گواه بر این است که در کتابهای آنان بشارت به آمدن حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) داده شده که جمعی به او ایمان آورده و بعضی دیگر وی را انکار کردند.

بشارت دیگر از توراة

در باب ۳۳ از «سفر تثنیه» آمده است که موسی قبل از وفاتش به بنی‏اسراییل گفت: «یهوه» از «سینا» آمد و از «سعیر» برایشان طلوع کرد و از جبل «فاران» (۲۷) درخشان شد و با کرورهای مقدسین آمد. و از دست راست او برای ایشان شریعت آتشین پدید آمد. بدرستی که قوم خود را دوست می‏دارد.
در عبارات فوق آمدن «یهوه» از «سینا» اشاره به نزول وحی الهی بر حضرت موسی (علیه السلام) در «طور سینا» است. بنابراین، ظهور و تجلی «یهوه» از «سعیر» و درخشندگی او از «فاران» نیز اشاره به تجلی و درخشندگی حق به انوار وحی و علوم غیبی، بر پیغمبران عظیم القدر همچون عیسای مسیح (علیه السلام) و حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) در این دو مکان می‏باشد. شهرستانی می‏گوید: و چون اسرار الهی و انوار ربانی در وحی و تنزیل و مناجات و تأویل بر سه مرتبه: مبدأ، وسط و کمال است و «آمدن» مشابه به «مبدأ» و «ظهور» مشابه به «وسط» و «آشکار شدن» مشابه به «کمال» است، توراة از طلوع صبح شریعت و تنزیل به آمدن به «طور سینا» و از طلوع آفتاب به ظاهر شدن به «سعیر» و از رسیدن به درجه کمال به آشکار شدن بر «فاران» تعبیر کرده است. (۲۸)
ابن حزم می‏نویسد: «سینا» بدون تردید محل بعثت موسی (علیه السلام) و «سعیر» جایگاه بعثت عیسی (علیه السلام) و «فاران» محل بعثت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) یعنی مکه معظمه می‏باشد (۲۹). زیرا «فاران» کلمه‏ای است عبری و به معنی «مکه» است که به اتفاق همه مورخان حضرت ابراهیم (علیه السلام) فرزندش اسماعیل (علیه السلام) را در آنجا سکنی داد. بنابراین مکه محل تولد و نیز محل بعثت حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) است که خداوند آن حضرت را برای هدایت همه امتها فرستاده است. توراة که موطن حضرت اسماعیل و مادرش «هاجر» را پس از هجرت، بیابان «فاران» معرفی کرده خطاب به هاجر گوید: برخیز و پسر را برداشته او را به دست خود بگیر، زیرا که از او امتی عظیم به وجود خواهم آورد و خداوند چشمان او را باز کرد تا چاه آبی دید. پس رفته مشک را از آب پر کرد و پسر را نوشانید و خدا با آن پسر می‏بود و او نمو کرده ساکن صحرا شد و در تیراندازی بزرگ گردید و در صحرای «فاران» ساکن شد (۳۰). مقصود از چاه آب که بدان اشاره شده چاه «زمزم» است که پس از عطش و التهاب شدید حضرت اسماعیل و والده ماجده‏اش هاجر، به عنایت حق در نزدیکی خانه خدا نمودار شد و یکی از بزرگترین موجبات عمران و آبادی آن مکان و توجه نفوس به آن سرزمین گردید. و بیابان «فاران» که محل سکونت این دو بزرگوار معرفی شده، بیابان مکه معظمه است که کوه «حرا» یعنی مطلع نورمحمدی در آنجا واقع است. قرآن مجید نیز در مورد هجرت اسماعیل و هاجر به مکه مکرمه از قول حضرت ابراهیم (علیه السلام) گوید: ربنا انی اسکنت من ذریتی بواد غیر ذی زرع عند بیتک المحرم. ربنا لیقیموا الصلوة فاجعل افیدة من الناس تهوی الیهم و ارزقهم من الثمرات لعلهم یشکرون. (۳۱) پروردگارا برخی از فرزندان و خاندان خویش را در صحرایی غیر قابل کشت نزد خانه حرمت یافته تو سکونت دادم. پروردگارا! تا نماز بپا دارند پس دلهای مردمی از بندگانت را چنان کن که هوای آنان کنند و از میوه‏ها نصیبشان فرمای تا تو را سپاس گویند.
باید دانست، آنچه از توراة درباره امکنه مقدسه: سینا، سعیر و فاران بیان شد مطابق با قرآن کریم است که می‏گوید: «و التین و الزیتون و طور سینین و هذا البلد الامین» (۳۲). زیرا خداوند در این آیه به اماکن مبارکه بزرگی قسم یاد کرده که به خاطر سکنای انبیا در آنها خیر و برکت وجود دارد. زیرا «تین و زیتون» اشاره به محل روییدن آنها است که محل تولد حضرت عیسی (علیه السلام) یعنی «سعیر» و همچنین محل سکنای آن حضرت می‏باشد. و «طور سینین» همان کوهی است که خداوند در آنجا با موسی سخن گفته است. و «بلد امین» مکه مکرمه است که محل تولد و جایگاه بعثت حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) می‏باشد. (۳۳) حضرت علی (علیه السلام) نیز در ارتباط با نزول وحی الهی بر موسی، عیسی (علیه السلام) و محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) در سینا، سعیر و فاران در حلقه هزاران مقدسین و کروبین گوید: «و بمجدک الذی ظهر علی طور سیناء فکلمت به عبدک و رسولک موسی بن عمران و بطلعتک فی ساعیر و ظهورک فی جبل فاران بربوات المقدسین و جنود الملایکة الصافین و خشوع الملایکة المسبحین» (۳۴). پروردگارا! به جلال و بزرگواری تو که در کوه سینا آشکار شد و با بنده و فرستاده خود موسی بن عمران سخن گفتی و به حق جلوه‏ات در کوه «ساعیر» و ظهورت در کوه فاران و گروه کثیری از مقدسان و سپاه منظم فرشتگان و خشوع کروبیان ثنا خوان...

محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) در انجیل


بر حسب نقل اناجیل، حضرت عیسی (علیه السلام) بعد از خود از شخصی خبر می‏دهد که شرعش ابدی و حکومتش برای همیشه باقی خواهد بود. «انجیل یوحنا» حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را بیان کننده عموم راههای هدایت معرفی کرده و می‏گوید: «و بسیار چیزهای دیگر نیز دارم به شما بگویم لیکن اکنون طاقت تحمل آنها را ندارید ولی چون او، یعنی روح راستی آید، شما را به جمیع راستی هدایت خواهد کرد، زیرا که از خود تکلم نمی‏کند بلکه به آنچه شنیده است سخن خواهد گفت و از امور آینده به شما خبر خواهد داد.» (۳۵) اگر این عبارات را با بشارت «توراة» که می‏گوید: «و کلام خود را به دهانش خواهم گذاشت و هر آنچه به او امر فرمایم به ایشان خواهد گفت» (۳۶) جمع کنیم خواهیم یافت که این صفات با پیغمبری قابل تطبیق است که قرآن درباره‏اش گفته است: «و ما ینطق عن الهوی. ان هو الا وحی یوحی. علمه شدید القوی» (۳۷). یعنی، محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) از پیش خود سخن نمی‏گوید، بلکه آنچه می‏گوید از جانب خداوند است که به او وحی شده و به او آموخته است. خدای شدید القوی. در جای دیگر حضرت عیسی (علیه السلام) مقرر کرده است که قرار خداوند یعنی، نبوت و کتاب از ذریه اسحاق به ذریه چه کسی منتقل خواهد شد؟ عیسی (علیه السلام) به ایشان گفت: «مگر در کتب هرگز نخوانده‏اید اینکه سنگی را که معمارانش رد کردند همان سر زاویه شده است؟ این از جانب خداوند آمد و در نظر ما عجیب است. از این جهت شما را می‏گویم که ملکوت خدا از شما گرفته شده، به امتی که میوه‏اش بیاورند عطا خواهد شد.» (۳۸)

واضح است، کسی که قومش او را رد کردند، جد رسول اکرم حضرت اسماعیل (علیه السلام) فرزند ابراهیم (علیه السلام) است، و منظور از «سنگ» در عبارات یاد شده رسول اکرم می‏باشد.

واضح است، کسی که قومش او را رد کردند، جد رسول اکرم حضرت اسماعیل (علیه السلام) فرزند ابراهیم (علیه السلام) است، و منظور از «سنگ» در عبارات یاده شده رسول اکرم می‏باشد.

در تأیید این مطلب روایتی از جابر داخل است که می‏گوید: «قال الرسول الکریم: مثلی و مثل الانبیاء من قبلی کمثل رجل بنی بنیانا فاحسنه و اجمله، الا موضع لبنة فی زاویة من زوایاه، فجعل الناس یطوفون به و یعجبهم البناء فیقولون: الا وضعت ههنا لبنة فیتم البناء؟ قال (صلی الله علیه و آله و سلم) فانا اللبنة، جیت فختمت الانبیاء» (۳۹). پیامبر بزرگوار فرموده است: مثل من و مثل پیامبران پیش از من مانند مردی است که ساختمانی بنا کرده و آن را نیکو و زیبا ساخته است، مگر آنکه جای یک آجر در یکی از گوشه‏های آن باقی مانده است. مردم در آن ساختمان گردش کرده و ساختمان برای آنان جالب است الا اینکه می‏گویند چرا در اینجا یک آجر گذاشته نشده تا ساختمان کامل شود؟ پیامبر فرمود: من آجر مکملم.

قرآن مجید نیز در مورد خاتمیت و اشراف رسول اکرم بر دیگر انبیا گوید: «فکیف اذا جینا من کل امة بشهید و جینا بک علی هؤلاء شهیدا.» (۴۰) چگونه خواهد بود هنگامی که (به روز رستاخیز) از میان هر امتی و گروهی کسی را به عنوان شاهد و گواه بر اعمال ایشان انتخاب کنیم و تو را (ای محمد) به عنوان شاهد بر کلیه شهدا (پیغمبران) و پیروانشان برگزینیم.

عیسی (علیه السلام) حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را با عنوان «مسیا» (۴۱) یا «مسیح منتظر» یاد کرده و در جواب عده‏ای که از وی سؤال می‏کنند که تو کیستی؟ می‏گوید: «بدرستی که معجزاتی که خدا آنها را بر دست من می‏کند ظاهر می‏کند. اینکه سخن می‏کنم به آنچه خدا می‏خواهد و نمی‏شمارم خود را مانند آنکه از او سخن می‏رانید، زیرا که من لایق آن نیستم که بگشایم بندهای جرموق یا دوالهای نعل رسول الله را که او را «مسیا» می‏نامید. آنکه پیش از من آفریده شد و زود است بعد از من بیاید و زود است بیاورد کلام حق را و نمی‏باشد آیین او را نهایتی» (۴۲) در جای دیگر پس از آنکه در زیر درختی پیامبر آینده را به بزرگی یاد می‏کند، پیروان خود را به رحمت ایزدی بشارت داده می‏گوید: «خوشا به حال کسانی که گوش به سخن او می‏دهند وقتی که به جهان بیاید، زیرا که رحمت خدا برایشان سایه خواهد افکند. چنانکه این درخت خرما ما را سایه افکنده است. آری چنانکه این درخت از حرارت سوزان آفتاب ما را نگاه می‏دارد، همچنین رحمت خدا نگاه می‏دارد ایمان آورندگان به آن اسم را از شر شیطان. شاگردان در جواب گفتند: ای معلم! کدام کس خواهد بود آن مردمی که از او سخن می‏رانی که به جهان خواهد آمد؟ یسوع به شگفتی دل، در جواب فرمود: که همانا او محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) پیغمبر خداست. وقتی که او به جهان بیاید چنان که باران زمین را قابلیت بخشد که بار بدهد بعد از آنکه مدت مدیدی باران منقطع شده باشد، همچنین او وسیله اعمال صالحه میان مردم خواهد شد برحمت بسیاری که با خود می‏آورد. پس او ابر سفیدی است پر از رحمت خدا و آن رحمتی است که آن را خدا بر مؤمنان نثار می‏کند نرم نرم مثل باران.» (۴۳)

در فصل ۹۷ انجیل برنابا نیز آمده است که وقتی از نام حضرت عیسی (علیه السلام) «مسیا» پرسش بعمل آمد، آن حضرت جواب داد: «نام مسیا عجیب است زیرا که خدا خود وقتی که روان او را آفرید و در ملکوت اعلی او را گذاشت خود او را نام نهاد. خدا فرمود: صبر کن ای محمد! زیرا که برای تو می‏خواهم خلق کنم بهشت و جهان و بسیاری از خلایق را که می‏بخشم آنها را به تو حتی اینکه هر که تو را مبارک می‏شمارد مبارک می‏شود و هر که با تو خصومت کند ملعون می‏شود. وقتی که تو را به سوی جهان می‏فرستم، پیغمبر خود قرار می‏دهم به جهت خلاصی و کلمه تو صادق می‏شود حتی اینکه آسمان و زمین ضعیف می‏شوند و لیکن دین تو هرگز ضعیف نمی‏شود، همانا نام مبارک او محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) است. آن وقت جمهور مردم صداهای خود را بلند کرده گفتند: ای خدا بفرست برای ما پیغمبر خود را. ای محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)! بیا زود برای خلاص جهان.»

فخر الاسلام (۴۴) گوید: در یکی از اناجیل متروکه خطی که قبل از بعثت خاتم الانبیاء با قلم بر پوست نوشته شده بود، در کتابخانه بعضی از نصارای پروتستانت در مدرسه خود آنها دیدم، در جزو وصایای حضرت مسیح به شمعون پطرس که به این نحو مرقوم شده بود: ای شمعون! خدا به من فرمود: تو را وصیت می‏کنم ای پسر مریم! به سید المرسلین و حبیب خود احمد (صلی الله علیه و آله و سلم) صاحب شتر سرخ که صورتی همچون ماه و دلی پاک و بنیه‏ای قوی دارد، بزرگ فرزندان آدم و رحمت برای جهانیان و پیغمبر امی عربی است. ای عیسی! تو را امر می‏نمایم که بنی‏اسراییل را امر نمایی که او را تصدیق نموده به وی ایمان آورند و از متابعت و نصرت او تقاعد نورزند. عرض کردم: پروردگارا! کیست آن بزرگوار؟ خدا فرمود: ای عیسی! او محمد فرستاده خداست برای تمام جهان. خوشا به حال این پیغمبر و خوشا به حال آنان که بگفته‏اش گوش فرا دادند و بر دین او از دنیا بروند. اهل زمین بر او درود می‏فرستند و اهل آسمان از برای او و امت او طلب مغفرت می‏نمایند. (۴۵)

 

پریقلیطوس یا پارقلیطا «پارقلیطا» کلمه‏ای است سریانی از اصل یونانی «پریقلیطوس» که به معنی بسیار ستوده و پسندیده است و ترجمه عربی آن محمد یا احمد می‏باشد. ولی در انجیلهایی که بعد از اسلام نگارش یافته «پارقلیطا» را مشتق از کلمه «پاراقلیطوس» دانسته‏اند که به معنای «تسلی دهنده» می‏باشد. (۴۶) محمود بن الشریف می‏نویسد: ان الاربعة الذین کتبوا الاناجیل قد اتفقوا علی ان عیسی (علیه السلام) قال للحواریون حین رفع الی السماء: انا ذاهب الی ابی و ابیکم و الهی و الهکم و ابشرکم بنبی یأتی من بعدی اسمه الپارقلیط و هذا الاسم هو باللسان الیونانی و تفسیره بالعربیة محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) قال الله فی کتاب العزیز: و مبشرا برسول یأتی من بعدی اسمه احمد (۴۷). یعنی، به اتفاق همه کسانی که انجیلهای چهارگانه را نوشته‏اند، حضرت عیسی (علیه السلام) موقعی که به آسمان می‏رفت به حواریون گفت: من به سوی پدر و خدایم و پدر شما و خدایتان می‏روم و شما را به پیغمبری بشارت می‏دهم که بعد از من می‏آید که نام او «پارقلیط» است و این اسمی است یونانی و معنی آن به عربی محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) می‏باشد (و این اشاره به همان گفته قرآن مجید است که از قول عیسای مسیح) گوید: بشارت می‏دهم شما را به پیامبر بعد از خودم که نام او احمد است.
در انجیلهای فارسی کنونی نیز کلمه «پارقلیطا» را از «پارقلیطوس» گرفته و به معنی «تسلی دهنده» بکار برده‏اند: در فصل ۱۴ انجیل یوحنا آمده است: «اگر مرا دوست دارید احکام مرا نگاه دارید و من از پدر سؤال می‏کنم، و «تسلی دهنده»«پارقلیطا» دیگر به شما عطا خواهد کرد تا همیشه با شما بماند... این سخنان را به شما گفتم وقتی با شما بودم لیکن «تسلی دهنده» یعنی روح القدس که پدر او را به اسم من می‏فرستد او همه چیز را به شما تعلیم خواهد داد، و آنچه به شما گفتم به یاد شما خواهد آورد.» (۴۸)
«و من به شما راست می‏گویم که رفتن من برای شما مفید است زیرا اگر نروم «تسلی دهنده» نزد شما نخواهد آمد.» (۴۹)
«لیکن چون «تسلی دهنده» که او را از جانب پدر نزد شما می‏فرستم آید یعنی روح راستی که از پدر صادر می‏گردد، او بر من شهادت خواهد داد» (۵۰)
گرچه مفسرین انجیل پافشاری کرده‏اند که بگویند مقصود از «پارقلیطا»«روح القدس» است ولی با اندک تأمل و تحلیل در آیات گذشته و علامات و امتیازاتی که برای شخص مورد بشارت ذکر کرده‏اند روشن و مبرهن می‏شود که تطبیق «پارقلیطا» ی موعود با «روح القدس» از جهاتی چند غیر قابل قبول و امکان‏ناپذیر است. زیرا آیات گذشته بشارت از ظهور کسی پس از حضرت عیسی (علیه السلام) می‏دهد که:

۱ ـ آمدنش مشروط و منوط به رفتن مسیح بوده و شخصیت عظیم روحانی او به اندازه‏ای از مسیح برتر و والاتر است که رفتن عیسی (علیه السلام) به منظور ظهور و تابش آن خورشید فروزان برای بشریت بسی سودمند و مفید بوده است.

۲ ـ او «پارقلیطا» ی دیگری است که برای همیشه و تا انقراض (۵۱) جهان شخصیت و آیینش بر بشریت حکومت کند.

۳ ـ وی درباره مسیح شهادت داده او را تصدیق خواهد کرد. (۵۲)

۴ ـ «پارقلیطا» آیین مسیح را تکمیل و ناگفته‏های او را بیان خواهد کرد و آن حضرت را جلال و شکوه خواهد بخشید و...

بنابراین، اگر بنا باشد که پارقلیطای موعود «روح القدس» باشد از لحاظ آنکه حضرت مسیح آمدن او را مشروط به رفتن خود کرده و بودنش را در عصر خود ممتنع دانسته است، نبوت آن بزرگ مرد آسمانی محال خواهد بود. زیرا که «روح القدس» حامل وحی و واسطه بین حضرت اقدس الهی و انبیای خداست که در طول بعثت پیغمبران اولی العزم با آنان مصاحبت و ملازمت داشته است و نیز چون رفتن خویش را به منظور آمدن وی مفید خوانده و در نتیجه پارقلیطا را بزرگتر از خود معرفی کرده است. اگر بنا باشد که پارقلیطا «روح القدس» باشد لازم آید که فرشته حامل وحی که در حکم نامه‏رسان انبیای الهی است مقام و منزلتش از آنان فراتر و برتر باشد. از مجموع آنچه پیرامون بشارات و آیات گذشته نگارش یافت برای محققان روشن می‏شود که فرد مورد بشارت پیغمبری است پس از حضرت مسیح که از وی بزرگتر و تکمیل کننده شریعت و تصدیق کننده شخص او و کتاب اوست که دارای ریاست و زعامت روحانی ابدی بشریت بوده و موجب جلال و عظمت مسیح گردد. یعنی ساحت قدس آن حضرت را از شوایب نقص و گناه مبرا سازد. (۵۳) به هر حال، وقتی علما و دانشمندان مسیحی بخواهند با تغییر این کلمات متون صحیحه اناجیل را مخفی داشته و بدین وسیله بشارت ظهور پیامبر اسلام را نادیده انگارند، قرآن مجید متکفل بیان آنها خواهد بود: «یا اهل الکتاب قد جایکم رسولنا یبین لکم کثیرا مما کنتم تخفون من الکتاب و یعفو عن کثیر. قد جایکم من الله نور و کتاب مبین. یهدی به الله من اتبع رضوانه سبل السلام و یخرجهم من الظلمات الی النور باذنه و یهدیهم الی صراط مستقیم». (۵۴) ای اهل کتاب! فرستاده ما (محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)) به سوی شما آمد و بسیاری از حقایق آسمانی را که شما کتمان کردید روشن می‏سازد و از بسیاری (که فعلا مورد نیاز نیست) صرف نظر می‏کند. به راستی از طرف خدا نور و کتاب آشکاری به سوی شما آمده است. خداوند به برکت آن، پیروان رضایت خود را به راههای سلامت هدایت می‏کند و به اذن خویش از تاریکیها به سوی روشنایی می‏برد و آنها را براه راست رهبری می‏کند.


پی‏نوشت‏ها:
۱.بقره/.۱۳۵
۲.آل عمران/.۷۷
۳.چنان که قرآن مجید در سوره «صف» آیه ۶ ضمن تأیید توراة حضرت موسی (علیه السلام) توسط عیسای مسیح (علیه السلام) مبعوث شدن حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را نیز به امت خود بشارت داده می‏گوید: «و اذ قال عیسی بن مریم یا بنی اسراییل انی رسول الله الیکم مصدقا لما بین یدی من التوراة و مبشرا برسول یأتی من بعدی اسمه احمد...»
۴.بحار الانوار، ج ۱۶، باب ۱۲، ص ۴۰۲، دار الکتب الاسلامیة، چاپ جدید، آخوندی، تهران.
۵.اعراف/.۱۵۷
۶.صف/.۶
۷.فلیسین شاله، تاریخ کوچک ادیان بزرگ، ترجمه دکتر محبی، دیماه ۴۶، تهران، ص.۲۷۳
۸.امروز دانشمندان، اناجیل: متی، مرقس و لوقا را تحت عنوان اناجیل، جامع به هم ملحق کرده و نشان می‏دهند که این سه انجیل روابط بسیار نزدیک با یکدیگر دارند و در مقابل آنها انجیل «یوحنا» قرار دارد. (تاریخ ادیان، دکتر محبی، ص ۴۰۶).
۹.انجیل متی، باب پنجم، آیه.۱۸
۱۰.فلیسین شاله، تاریخ کوچک ادیان بزرگ، دکتر محبی، دی ماه ۴۶، ص.۴۰۷
۱۱.سفر پیدایش، باب.۱۲
۱۲ و ۱۳. سفر پیدایش، بابهای ۱۳ و ۱۵، دار السلطنة لندن، ۱۸۹۵ ـ م.
۱۴.حاج بابا قزوینی یزدی، دانشمندی بزرگ از دانشمندان یهود یزد، در اواخر سده دوازده هجری بشمار می‏رفته که در اثر بحث و کنجکاوی بسیار در ادیان مختلفه و ارشادات پدر بزرگوارش محمد اسماعیل جدید الاسلام که او نیز از بزرگان و دانشمندان یهود آن سامان بوده است، به شرف اسلام مشرف و در راه اثبات حقانیت این دین آسمانی با یهودیان به مباحثه و جدل می‏پرداخت.
۱۵.سفر پیدایش، باب ۱۶ ـ دار السلطنة لندن، ۱۸۹۵ ـ م.
۱۶.محضر الشهود فی رد الیهود، کتابخانه وزیری یزد، چاپ نجف اشرف، ص.۲۰
۱۷.سفر تثنیه، باب ۱۸، دار السلطنه لندن، ۱۸۹۵ ـ م.
۱۸.عنکبوت/.۴۷
۱۹.بقره/.۱۴۶
۲۰.محمود بن الشریف، الادیان فی القرآن، دار المعارف بمصر، قاهره، ص.۲۹۸
۲۱.میرخواند، روضة الصفا، ج ۲، انتشارات خیام، ص.۱۹۳
۲۳.محمود بن الشریف، الادیان فی القرآن، دار المعارف بمصر، قاهره، ۱۱۱۹ ـ م، ص.۲۲۹
۲۴.همان مأخذ، ص.۳۱۱
۲۵. غلامحسین مصاحب، دایرة المعارف فارسی، ذیل کلمه «بحیرا»، ج اول، لغتنامه دهخدا، ذیل کلمه «بحیرا».
۲۶.دایرة المعارف مصاحب می‏نویسد: ابواسحاق کعب بن ماتع ۳۲ یا ۳۴ ه ـ یکی از یهودیان «یمن» بود که در خلافت ابوبکر یا عمر خطاب اسلام آورد و منبع بسیاری از اطلاعات مسلمین در باب داستانهای بنی اسراییل بشمار می‏رود. هنگامی که به مدینه آمد کتاب و سنت را از صحابه آموخت و ایشان نیز اخبار اقوام پیشین را از وی آموختند. عنوان او را به صورت «کعب الحبر» نیز ضبط کرده‏اند. و «حبر» که جمع آن «احبار» است کلمه‏ای است عبری که به معنی روحانی یهودی می‏باشد.
۲۷. فاران شامل کوههای سه‏گانه: ابوقبیس، قیعقان و حرا است که به نام جبال بنی‏هاشم موسومند و مکه معظمه در میان آنها قرار گرفته است. قاموس کتاب مقدس می‏نویسد: فاران دشتی است وسیع و مرتفع که به صحرای اطراف خود سرازیر شود و دارای بعضی از کوههای آهکی است... هاجر هنگامی که از نزد ابراهیم رانده شد در این دشت ساکن گردید... فاران یکی از اسماء مکه است که در توراة مذکور است و گویند نام یکی از کوههای مکه است.
۲۸.محمد بن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج ۲، ص ۱۸، عربی، قاهره.
۲۹.ابن حزم اندلسی، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ج اول، ص ۸۸، قاهره، مصر.
۳۰.سفر پیدایش، باب ۲۱، دار السلطنه لندن، ۱۸۹۵ ـ م.
۳۱.ابراهیم/.۳۷
۳۲.تین/۳ ـ.۱
۳۳.محمد فی التوراة و الانجیل و القرآن، ابراهیم خلیل، احمد، ص ۳۰ مکتبة الوعی العربی.
۳۴.دعای سمات.
۳۵.انجیل یوحنا، باب.۱۶
۳۶.سفر تثنیه، باب.۱۸
۳۷. نجم/۵ ـ.۳
۳۸.انجیل متی، باب ۲۱ ـ دار السلطنة لندن، ۱۸۹۵ ـ م.
۳۹.محمد فی التوراة و الانجیل و القرآن، ص ۴۸، نقل از صحیح مسلم، کتاب الفضایل.
۴۰.نساء/.۴۱
۴۱.«مسیا» کلمه آرامی و به معنی رسول است و کلمه «مسیح» به معنی ممسوح یعنی روغن مالیده شده، متبرک آفریده شده، رجال، نیمه روی ساده، پادشاه یهود و یا هر پادشاه دیگر، عنوان پیامبران و رسولان، منجی و نجات دهنده موعود به ملت یهود، مرد بسیار سفر کننده و بالاخره به قول علامه دهخدا به پنجاه و شش معنی آمده است که معروفترین آنها لقب حضرت عیسی بن مریم (علیه السلام) می‏باشد، و آنچه مورد نظر ماست همین معنی آخر است که شاید دارای بعضی از صفات یاد شده نیز بوده است.
۴۲.انجیل برنابا، فصل ۴۲، سردار کابلی، تهران، چاپخانه حیدری.
۴۳.انجیل برنابا، فصل ۱۶۳، حیدر قلیخان قزلباش (سردار کابلی)، تهران، چاپخانه حیدری، مهرماه.۱۳۴۵
۴۴.محمد صادق فخر الاسلام یکی از علمای محقق و متتبع مسیحی ارومیه بوده است که پس از تأمل و بررسی عمیق به آیین اسلام مشرف گشته و کتبی چند در رد یهود و نصارا نگاشته که از جمله آنها کتاب «انیس الاعلام» است که از بهترین کتب ردیه می‏باشد.
۴۵.انیس الاعلام، چاپ قدیم، ص ۱۹۵، ج دوم، بشارت.۲۵
۴۶.انیس الاعلام فخر الاسلام، جلد اول، ص ۱۳، چاپ جدید، انتشارات مرتضوی.
۴۷.الادیان فی القرآن، ص ۳۱۳، نقل از مخطوطه «تحفة اللبیب فی الرد علی اهل الصلیب»، ص.۴۲
۴۸.این عبارات اشاره به آیات شریفه قرآنی است که می‏گوید: «و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شی‏ء» و یا «ما فرطنا فی الکتاب من شی‏ء» و یا «لا رطب و لا یابس الا فی کتاب مبین» (سوره‏های: نحل/۸۹ ـ انعام/۳۸ و ۵۹).
۴۹. انجیل یوحنا، باب ۱۶، دار السلطنة لندن، ۱۸۹۵ ـ م.
۵۰. انجیل یوحنا، باب ۱۴، آیه.۱۶
۵۱. اشاره به گفته رسول اکرم است که فرمودند: «انه لا نبی بعدی و لا سنة بعد سنتی فمن ادعی ذلک فدعواه و بدعته فی النار». و یا «حلال محمد حلال الی یوم القیمة و حرام محمد حرام الی یوم القیامة» (وسایل الشیعة، ج ۱۸، ص ۵۵۵، چاپ جدید ـ بحار الانوار، ج ۲۲، ص ۵۳۱، چاپ جدید دار المکتبة الاسلامیة، تهران).
۵۲.یوحنا، باب ۱۵، آیه ۲۶، اشاره به این آیه شریفه قرآنی است: «مصدقا لما بین یدی من التوراة و الانجیل.» تصدیق کردن و شهادت پارقلیطا (محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)) درباره مسیح (علیه السلام) دلیل بر این است که وی روح القدس نیست زیرا حواریین نیازمند به شهادت روح القدس برای تصدیق عیسی (علیه السلام) نبودند.
۵۳.دکتر محمد صادقی، بشارات عهدین، تهران، محرم ۸۷ ه ـ، ص.۲۲۳
۵۴.مایده/۱۶ ـ.۱۵

 

/



غلامرضا دشتی رحمت آبادی