اگر سوره انسان در رابطه با اهل بیت علیهم السلام‌ است و در این سوره نیز به خلقت انسان‌ها از طریق نطفه اشاره می‌کند پس چگونه بعضی از روایات تصریح نموده‌اند که اهل بیت علیهم السلام‌ از نور آفریده شده‌اند؟

در پاسخ به این سوال عرض می‌کنیم:

شأن نزول سوره الانسان

اصل ماجرا:

ابن عباس می‏گوید: «حسن و حسین علیهما السّلام بیمار شدند، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله با جمعی از یاران به عیادتشان آمدند، و به علی علیه السّلام گفتند: ای ابوالحسن! خوب بود نذری برای شفای فرزندان خود می‏‌کردی.

علی علیه السّلام و فاطمه علیها السّلام و فضه که خادمه آنها بود نذر کردند که اگر آنها شفا یابند سه روز روزه بگیرند.

چیزی نگذشت که هر دو شفا یافتند، در حالی که از نظر مواد غذایی دست خالی بودند علی علیه السّلام سه من جو قرض نمود، و فاطمه علیها السّلام یک سوم آن را آرد کرد، و نان پخت، هنگام افطار سایلی بر در خانه آمد و گفت: «السّلام علیکم اهل بیت محمّد صلّی اللّه علیه و آله سلام بر شما ای خاندان محمد! مستمندی از مستمندان مسلمین هستم، غذایی به من بدهید».

آنها همگی مسکین را بر خود مقدم داشتند، و سهم خود را به او دادند و آن شب جز آب ننوشیدند.

روز دوم را همچنان روزه گرفتند و موقع افطار وقتی که غذایی را آماده کرده بودند (همان نان جوین) یتیمی بر در خانه آمد آن روز نیز ایثار کردند و غذای خود را به او دادند (بار دیگر با آب افطار کردند و روز بعد را نیز روزه گرفتند).

در سومین روز، اسیری به هنگام غروب آفتاب بر در خانه آمد. این بار نیز سهم غذای خود را به او دادند هنگامی که صبح شد علی علیه السّلام دست حسن و حسین علیهما السّلام را گرفته بود و خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله آمدند هنگامی که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله آنها را مشاهده کرد دید از شدت گرسنگی می‏لرزند! فرمود: این حالی را که در شما می‏بینم برای من بسیار گران است، سپس برخاست و با آنها حرکت کرد هنگامی که وارد خانه فاطمه علیها السّلام شد دید در محراب عبادت ایستاده، در حالی که از شدت گرسنگی شکم او به پشت چسبیده، و چشمهایش به گودی نشسته، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله ناراحت شد در همین هنگام جبرییل نازل گشت و گفت ای محمّد! این سوره را بگیر، خداوند با چنین خاندانی به تو تهنیت می‏گوید، سپس سوره «هل اتی» را بر او خواند».

اسناد و منابع تفسیری اهل سنّت:

در این رابطه می‌توان به کتاب‌های تفسیر شیعه و سنّی مراجعه نمود که ما به برخی از تفاسیر اهل سنّت که به این موضوع تصریح نموده‌اند اشاره می‌کنیم:

تفسیر مقاتل بن سلیمان، مقاتل بن سلیمان(۱۵۰ هق)، ج ۳، ص ۴۲۸ - شواهد التنزیل، حاکم حسکانی (قرن ۵ هق)، ج ۲، ص ۳۹۹ - تفسیر الثعلبی، ثعلبی(۴۲۷ هق) ج ۱۰، ص ۹۶ - تفسیر السمرقندی، أبو اللیث سمرقندی(۳۸۳ هق)، ج ۳، ص ۵۰۴ - تفسیر السمعانی، سمعانی(۴۸۹ هق)، ج ۶، ص ۱۱۶- الکشاف عن حقایق التنزیل وعیون الأقاویل – جار الله زمخشری(۵۳۸ هق)، ج ۴، ص ۱۹۷- تفسیر الرازی، فخر رازی(۶۰۶ هق)، ج ۳۰، ص ۲۴۴ - تفسیر القرطبی، قرطبی(۶۷۱ هق)، ج ۱۹، ص ۱۳۱- تفسیر البیضاوی، بیضاوی(۶۸۲ هق)، ج ۵، ص ۴۲۸ - تفسیر الآلوسی، آلوسی(۱۲۷۰ هق)، ج ۲۹، ص ۱۵۷

به این ترتیب روایت فوق از روایاتی است که در میان اهل سنت نیز مشهور بلکه متواتر است.

نمونه‌هایی از متون تفسیری اهل سنّت:

به عنوان نمونه به متن بعضی از تفاسیر فوق از اهل سنّت اشاره می‌کنیم:

حاکم حسکانی از علمای بزرگ اهل سنّت که در قرن پنجم می‌زیسته می‌نویسد:

عن ابن عباس فی قوله تعالی: (ویطعمون الطعام علی حبه) (مسکینا ویتیما وأسیرا، إنما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاء ولا شکورا، إنا نخاف من ربنا یوما عبوسا قمطریرا) الآیات (قال:) نزلت فی علی ابن أبی طالب أطعم عشاءه وأفطر علی القراح

از ابن عبّاس در باره آیه شریفه: «و یطعمون اطعام... روایت شده که این آیه در حقّ [امیر المؤمنین] علی بن ابی طالب [علیه السلام‌ ] نازل شده است که افطار خود را به دیگران انفاق نمود و با دلی غمگین[از غصه و ماتم تنگدستی دیگران] افطار نمود.

شواهد التنزیل، حاکم حسکانی (قرن ۵ هق)، ج ۲ ص ۴۰۶.

قرطبی در تفسیر خود می‌نویسد:

فنزلت: « ویطعمون الطعام علی حبه مسکینا ویتیما وأسیرا » ذکره الثعلبی. وقال أهل التفسیر: نزلت فی علی وفاطمة رضی الله عنهما وجاریة لهما اسمها فضة.

اهل تفسیر گفته‌اند: آیه «و یطعمون الطعام... در شأن [امیر المؤمنین] علی بن ابی طالب [علیه السلام‌ ] و [حضرت ] فاطمه [سلام الله علیها] و خادمه آنها به نام فضّه نازل شده است.

تفسیر القرطبی، قرطبی(۶۷۱ هق)، ج ۱۹، ص ۱۳۰.

شوکانی در فتح القدیر آورده است:

وأخرج ابن مردویه عن ابن عباس فی قوله (ویطعمون الطعام) الآیة قال: نزلت هذه الآیة فی علی بن أبی طالب وفاطمة بنت رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم

ابن مردویه از ابن عبّاس در باره آیه شریفه «و یطعمون الطعام» روایت نموده است: این آیه در باره [امیر المؤمنین] علی بن ابی طالب [علیه السلام‌ ] و [حضرت ] فاطمه [سلام الله علیها] دختر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم نازل گردیده است.

فتح القدیر، شوکانی(۱۲۵۵ هق)، ج ۵، ص ۳۴۹.

آیا امامان از نور آفریده شده‌اند؟

برای پاسخ به این سوال، خوب است کمی درباره‌ی مفهوم نور با هم گفتگو کنیم.

نور در قرآن

در بعضی از آیات قرآن کریم وقتی سخن از «نور» آمده در روایات اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام‌ به ائمه علیهم السلام تفسیر‌ شده است مانند: روایاتی که در کتاب اصول کافی، جلد اوّل، صفحه ۱۹۱ به بعد در بابی مستقل تحت عنوان «باب أنّ الائمه علیهم السلام نورالله عزّوجلّ‌» آمده:

به عنوان نمونه به چند روایت با اسناد صحیح از این باب اشاره می‌کنیم:

نور ائمه نازل شده از سوی خدا

روایتی صحیحه در اصول کافی از شیخ کلینی آمده:

أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ عَنْ عَبْدِ الْعَظِیمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ وَ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ عَنْ أَبِی خَالِدٍ الْکَابُلِیِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام‌ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی« فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أَنْزَلْنا (التغابن/ ۸) فَقَالَ یَا أَبَا خَالِدٍ النُّورُ وَ اللَّهِ الْأَیِمَّةُ علیه السلام‌ یَا أَبَا خَالِدٍ لَنُورُ الْإِمَامِ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ أَنْوَرُ مِنَ الشَّمْسِ الْمُضِییَةِ بِالنَّهَارِ وَ هُمُ الَّذِینَ یُنَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِینَ وَ یَحْجُبُ اللَّهُ نُورَهُمْ عَمَّنْ یَشَاءُ فَتُظْلَمُ قُلُوبُهُمْ وَ یَغْشَاهُمْ بِهَا

ابو خالد کابلی گوید: از امام باقر علیه السّلام در باره قول خدای تعالی (التغابن/ ۸) «به خدا و رسولش و نوری که فرستادیم ایمان آورید» پرسیدم فرمود: ای ابا خالد به خدا قسم مقصود از نور ائمه علیهم السّلام است. ای ابا خالد! نور امام در دل مؤمنان، از نور خورشید تابان در روز روشن‏تر است و ایشانند که دلهای مؤمنین را منور کنند و خدا از هر که خواهد نور ایشان را پنهان دارد پس دل آنها تاریک گردد و در ظلمت رود.

روایت صحیحه از اصول کافی، شیخ کلینی(۳۲۹ هق)، ج ۱، ص۱۹۵، ح ۴ باب أن الائمه نور الله عزّوجلّ.

نور همان امامت است

روایت صحیحه‌ای دیگر از اصول کافی:

أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عُبَیْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُوسَی بْنِ عُمَرَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ علیه السّلام قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ (الصف/ ۸) قَالَ یُرِیدُونَ لِیُطْفِیُوا وَلَایَةَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السّلام بِأَفْوَاهِهِمْ قُلْتُ قَوْلُهُ تَعَالَی وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ (الصف/ ۸) قَالَ یَقُولُ وَ اللَّهُ مُتِمُّ الْإِمَامَةِ وَ الْإِمَامَةُ هِیَ النُّورُ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أَنْزَلْنا (التغابن/ ۸) قَالَ النُّورُ هُوَ الْإِمَامُ

محمد بن فضیل گوید از حضرت ابو الحسن علیه السّلام راجع به قول خدای تعالی (الصف/ ۸) «می‌خواهند نور خدا را با پف دهان خود خاموش کنند» پرسیدم، فرمود: یعنی می‌خواهند ولایت امیر المؤمنین علیه السّلام را با پف دهانشان خاموش کنند، گفتم سپس خدای تعالی فرماید: «و خدا کامل‏کننده نور خویش است» فرمود: یعنی و خدا کامل‏کننده امامت است و امامت همان نور است و همانست که خدای عز و جل فرماید «به خدا و رسولش و نوری که فرو فرستاده‏ایم ایمان آورید» مقصود از نور همان امام است.

روایت صحیحه از اصول کافی، شیخ کلینی(۳۲۹ هق)، ج ۱، ص۱۹۵، ح ۶، باب أن الائمه نور الله عزّوجلّ.

نورٌ علی نور

شیخ کلینی در روایت صحیحه‌ای دیگر آورده است:

عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَصَمِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ صَالِحِ بْنِ سَهْلٍ الْهَمْدَانِیِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِی قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ (النور/ ۳۵) فَاطِمَةُ سلام الله علیها فِیها مِصْباحٌ (النور/۳۵) الْحَسَنُ الْمِصْباحُ فِی زُجاجَةٍ (النور/ ۳۵) الْحُسَیْنُ الزُّجاجَةُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ (النور/۳۵) فَاطِمَةُ کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ بَیْنَ نِسَاءِ أَهْلِ الدُّنْیَا یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ (النور/۳۵) إِبْرَاهِیمُ علیه السلام زَیْتُونَةٍ لا شَرْقِیَّةٍ وَ لا غَرْبِیَّةٍ (النور/ ۳۵) لَا یَهُودِیَّةٍ وَ لَا نَصْرَانِیَّةٍ یَکادُ زَیْتُها یُضِی‏ءُ (النور/ ۳۵) یَکَادُ الْعِلْمُ یَنْفَجِرُ بِهَا وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلی‏ نُورٍ (النور/ ۳۵) إِمَامٌ مِنْهَا بَعْدَ إِمَامٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ (النور/ ۳۵) یَهْدِی اللَّهُ لِلْأَیِمَّةِ مَنْ یَشَاءُ وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ (النور/ ۳۵) قُلْتُ أَوْ کَظُلُماتٍ (النور/۴۰) قَالَ الْأَوَّلُ وَ صَاحِبُهُ یَغْشاهُ مَوْجٌ (النور/ ۴۰) الثَّالِثُ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ (النور/۴۰) ظُلُمَاتٌ الثَّانِی بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ (النور/ ۴۰) مُعَاوِیَةُ وَ فِتَنُ بَنِی أُمَیَّةَ إِذا أَخْرَجَ یَدَهُ (النور/ ۴۰) الْمُؤْمِنُ فِی ظُلْمَةِ فِتْنَتِهِمْ لَمْ یَکَدْ یَراها وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً (النور/۴۰) إِمَاماً مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ سلام الله علیها فَما لَهُ مِنْ نُورٍ (النور/ ۴۰) إِمَامٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ قَالَ فِی قَوْلِهِ یَسْعی‏ نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ (الحدید/۱۲) أَیِمَّةُ الْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ تَسْعَی بَیْنَ یَدَیِ الْمُؤْمِنِینَ وَ بِأَیْمَانِهِمْ حَتَّی یُنْزِلُوهُمْ مَنَازِلَ أَهْلِ الْجَنَّةِ

صالح بن سهل همدانی گوید امام صادق علیه السلام راجع به قول خدای تعالی (النور/ ۳۵) در تأویل آن چنین فرمود: «خدا نور آسمانها و زمین است، حکایت نور او چون فانوسی است» آن فانوس فاطمه علیها السلام است «که در آن فانوس چراغیست» آن چراغ حسن است «چراغ در آبگینه است» آبگینه حسین است «آبگینه مانند اختر درخشانی است» آن اختر درخشان فاطمه است در میان زنان جهان «از درخت پر برکتی برافروزد» آن درخت حضرت ابراهیم علیه السّلام است «درخت زیتونی است نه خاوری و نه باختری» نه یهودی و نه نصرانی «که نزدیکست روغنش برافروزد» نزدیکست علم از آن بجوشد «اگر چه آتشی به او نرسد، نوریست روی نوری» از فاطمه امامی پس از امامی آید «خدا هر که را خواهد به نور خود رهبری کند» هر که را خدا خواهد به امامان رهبری کند «و خدا برای مردم مثلها می‌زند» همدانی گوید: عرض کردم: (تأویل این کلمات را بفرمایید) «یا مانند تاریکیها» فرمود: اولی و رفیقش باشند «موجی او را فرا گرفت» سومی است روی آن موجی بود، «اینها ظلماتی است» آن موج دومی است «که برخی زیر برخی متراکمند» معاویه و فتنه‏های بنی امیه است «چون کسی دستش را بیرون کند نزدیک نیست که آن را ببیند» حال مؤمن است در تاریکی فتنه بنی امیه (فجایع بنی امیه بر مؤمنین احاطه کند و آنها را سرگردان نماید) «و کسی که خدا برای او نوری مقرر نفرموده یعنی امامی از اولاد فاطمه علیها السلام ندارد «هیچ نوری برای او نباشد» روز قیامت امامی نداشته باشد، و در باره قول خدای تعالی (الحدید/۱۲) «نور آنها از پیش رو و طرف راست می‌شتابد» فرمود: روز قیامت ائمه مؤمنین از پیش رو و طرف راست مؤمنین می‌شتابند تا ایشان را به منازل اهل بهشت وارد سازند.

روایت صحیحه از اصول کافی، شیخ کلینی(۳۲۹ هق)، ج ۱، ص۱۹۵، ح ۵، باب أن الائمه نور الله عزّوجلّ.

البته در آیاتی دیگر از قرآن کریم «نور» به معانی دیگری غیر از اهل بیت علیهم السلام‌ نیز تفسیر شده است مثل این موارد:

۱ - «القرآن المجید»: (المایدة/۱۵)

۲ - «الإیمان»: (البقرة/۲۵۷)

۳ - «الهدایة الإلهیة»: (الأنعام/۱۲۲)

۴ - «الدین الإسلامی»: (التوبة/۳۲)

۵ - «النبی الأکرم صلی الله علیه وآله وسلم»: (الأحزاب/۴۶)

الأمثل فی تفسیر کتاب الله المنزل، آیت الله ناصر مکارم شیرازی، ج ۱۱، ص ۱۰۳.

جهت اطلاع بیشتر در این زمینه می‌توانید به تفاسیر قرآن کریم مراجعه کنید.

آفرینش اهل بیت از نور:

در بسیاری از روایات معتبر از جمله زیارت «جامعه کبیره» که در سند و اعتبار آن هیچ شک و تردیدی نیست تعبیراتی آمده که به قطع و یقین ثابت می‌کند که خلقت اوّلیّه اهل بیت علیهم السلام ‌از نور بوده است.

زیارت جامعه کبیره:

«... خلَقَکُمُ اللهُ أَنواراً فجَعلَکُمْ بعرشِهِ مُحدِقینَ حتَّی مَنَّ عَلَینا بِکُم، فَجَعَلَکُم فی بُیُوتٍ اَذِنَ اللهُ اَنْ تُرفَعَ ویُذکَرَ فیهَا اسْمُهُ... »

«...خداوند شما را به مثابه نور خلق نمود و شما در جوار عرش او گرد آمده بودید تا آن زمان که خداوند بر ما منّت گذارد و شما را در خانه‌هایی که اراده بلندی و رفعت آنها را نموده بود قرار داد تا درآن خانه‌ها ذکر و نام او برده شود... »

من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق(۳۸۱ هق)، ج ۲، ص ۶۱۳.

زیارت وارث‌:

«اَشْهدُ اَنّکُمْ نُورَاً فِی‌الْاَصْلابِ الشَّامِخَه وَ الْاَرْحامِ المُطَهَّره»

«شهادت می‌دهم که شما‌ها نوری در صلب‌های شامخ و رَحِم‌های پاک و طاهر بوده‌ا‌ید»

زیارت وارث، مصباح المتهجد، شیخ طوسی(۴۶۰ هق)، ص ۷۲۰.

أخبرنا محمد بن محمد، قال: أخبرنی أبو الحسن علی بن الحسن البصری، قال: حدثنا أبو بشر أحمد بن إبراهیم العمی، قال: حدثنا أبو الطیب محمد ابن علی الأحمر الناقد، قال: حدثنی نصر بن علی، قال: حدثنا عبد الوهاب بن عبد الحمید، قال: حدثنا حمید، عن نصر بن مالک، قال: سمعت رسول الله صلی الله علیه وآله یقول: کنت أنا وعلی عن یمین العرش نسبح الله قبل أن یخلق آدم بألفی عام، فلما خلق آدم جعلنا فی صلبه، ثم نقلنا من صلب إلی صلب فی أصلاب الطاهرین وأرحام المطهرات حتی انتهینا إلی صلب عبد المطلب، فقسمنا قسمین: فجعل فی عبد الله نصفا، وفی أبی طالب نصفا، وجعل النبوة والرسالة فی، وجعل الوصیة والقضیة فی علی، ثم اختار لنا اسمین اشتقهما من أسمایه، فالله المحمود وأنا محمد، والله العلی وهذا علی، فأنا للنبوة والرسالة، وعلی للوصیة والقضیة

نصر بن مالک می‌گوید: از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم شنیدم که فرمود: من و علی [علیه السّلام] دو هزار سال قبل از آفرینش آدم در جانب راست عرش الهی به تسبیح خداوند مشغول بودیم، و چون خداوند، آدم [علیه السّلام] را خلق نمود ما در صلب او قرار گرفتیم و همواره از صلب او به صلب دیگری و از رَحِمی به رَحِم دیگر که همه از اصلاب و رَحِم‌های طاهر و پاکیزه بودند منتقل می‌‌شدیم تا این که به صلب عبدالمطلب رسیدیم که از آن‌جا به دو قسمت تقسیم شدیم نیمی در صلب عبدالله و نیم دیگر در صلب ابوطالب قرار گرفت. نبوت و رسالت در من و وصایت و خلافت در علی[علیه السّلام] قرار گرفت و برای ما دو اسم از نام خود مشتق نمود؛ خداوند محمود است و من محمد و خداوند علی است و این هم علی است. من برای نبوت و علی برای وصایت.

الأمالی، شیخ طوسی(۴۶۰ هق)، ص ۱۸۳.

و یا به این روایات معتبر دقّت کنید:

أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عُبَیْدٍ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَدِیدٍ عَنْ مُرَازِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یَا مُحَمَّدُ إِنِّی خَلَقْتُکَ وَ عَلِیّاً نُوراً یَعْنِی رُوحاً بِلَا بَدَنٍ قَبْلَ أَنْ أَخْلُقَ سَمَاوَاتِی وَ أَرْضِی وَ عَرْشِی وَ بَحْرِی فَلَمْ تَزَلْ تُهَلِّلُنِی وَ تُمَجِّدُنِی ثُمَّ جَمَعْتُ رُوحَیْکُمَا فَجَعَلْتُهُمَا وَاحِدَةً فَکَانَتْ تُمَجِّدُنِی وَ تُقَدِّسُنِی وَ تُهَلِّلُنِی ثُمَّ قَسَمْتُهَا ثِنْتَیْنِ وَ قَسَمْتُ الثِّنْتَیْنِ ثِنْتَیْنِ فَصَارَتْ أَرْبَعَةً مُحَمَّدٌ وَاحِدٌ وَ عَلِیٌّ وَاحِدٌ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ ثِنْتَانِ ثُمَّ خَلَقَ اللَّهُ فَاطِمَةَ مِنْ نُورٍ ابْتَدَأَهَا رُوحاً بِلَا بَدَنٍ ثُمَّ مَسَحَنَا بِیَمِینِهِ فَأَفْضَی نُورَهُ فِینَا

امام صادق علیه السلام فرمود: خدای تبارک و تعالی فرماید: ای محمد! من تو را و علی را به صورت نوری یعنی روحی بدون پیکر آفریدم، پیش از آن که آسمان و زمین و عرش و دریایم را بیافرینم، پس تو همواره یکتایی و تمجید مرا می‌گفتی، سپس دو روح شما را گرد آوردم و یکی ساختم، و آن یک روح مرا تمجید و تقدیس و تهلیل می‌گفت. آنگاه آن را به دو قسمت تقسیم کردم و باز هر یک از آن دو قسمت را به دو قسمت نمودم تا چهار روح شد، محمد یکی، علی یکی، حسن و حسین دو تا.

سپس خدا فاطمه را از نوری که در ابتدا روحی بدون پیکر بود آفرید، آنگاه با دست خود ما را مسح کرد و نورش را به ما رسانید.

روایت صحیحه از اصول کافی، شیخ کلینی(۳۲۹ هق)، ج ۱، ص۴۴۰، باب مولد النبی و وفاته.

مرحوم علامه مجلسی(ره) در توضیح این حدیث اقوالی از خود و دانشمندان دیگر نقل می‏کند، ولی آنچه توجه ما را جلب می‌کند این است که می‌گوید:

وَ اللَّهُ یَعْلِمُ حَقایقَ تِلکَ الاَسْرارِ وَ حُجَجُهُ الْاَخْیارُ عَلَیْهِمُ السَّلامُ

«خدا و حجّت‌های برگزیده او (اهل بیت علیهم السّلام) حقایق این اسرار را می‌دانند».

خُطْبَةٌ أُخْرَی فِی مَدْحِ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله وَ الْأَیِمَّةِ علیه السّلام رَوَاهَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْهَاشِمِیُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیهم السّلام قَالَ الْحُسَیْنُ علیه السّلام‏‌‌ خَطَبَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ خُطْبَةً بَلِیغَةً فِی مَدْحِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلّم فَقَالَ بَعْدَ حَمْدِ اللَّهِ وَ الصَّلَاةِ عَلَی نَبِیِّهِ لَمَّا أَرَادَ اللَّهُ أَنْ یُنْشِیَ الْمَخْلُوقَاتِ وَ یُبْدِعَ الْمَوْجُودَاتِ أَقَامَ الْخَلَایِقَ فِی صُورَةٍ وَاحِدَةٍ قَبْلَ دَحْوِ الْأَرْضِ وَ رَفْعِ السَّمَاوَاتِ ثُمَّ أَفَاضَ نُوراً مِنْ نُورِ عِزِّهِ فَلَمَعَ قَبَساً مِنْ ضِیَایِهِ وَ سَطَعَ ثُمَّ اجْتَمَعَ فِی تِلْکَ الصُّورَةِ وَ فِیهَا صُورَةُ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلّم فَقَالَ لَهُ تَعَالَی أَنْتَ الْمُرْتَضَی الْمُخْتَارُ وَ فِیکَ مُسْتَوْدَعُ الْأَنْوَارِ مِنْ أَجْلِکَ أَضَعُ الْبَطْحَاءَ وَ أَرْفَعُ السَّمَاءَ وَ أُجْرِی الْمَاءَ وَ أَجْعَلُ الثَّوَابَ وَ الْعِقَابَ وَ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ وَ أَنْصِبُ أَهْلَ بَیْتِکَ عَلَماً لِلْهِدَایَةِ وَ أُودِعُ فِیهِمْ أَسْرَارِی بِحَیْثُ لَا یَغِیبُ عَنْهُمْ دَقِیقٌ وَ لَا جَلِیلٌ وَ لَا یَخْفَی عَنْهُمْ خَفِیٌّ أَجْعَلُهُمْ حُجَّتِی عَلَی خَلِیقَتِی وَ أُسْکِنُ قُلُوبَهُمْ أَنْوَارَ عِزَّتِی وَ أُطْلِعُهُمْ عَلَی مَعَادِنِ جَوَاهِرِ خَزَایِنِی ثُمَّ أَخَذَ اللَّهُ تَعَالَی عَلَیْهِمُ الشَّهَادَةَ بِالرُّبُوبِیَّةِ وَ الْإِقْرَارَ بِالْوَحْدَانِیَّةِ وَ إِنَّ الْإِمَامَةَ فِیهِمْ وَ النُّورَ مَعَهُمْ ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ أَخْفَی الْخَلِیقَةَ فِی غَیْبِهِ وَ غَیَّبَهَا فِی مَکْنُونِ عِلْمِهِ وَ نَصَبَ الْعَوَالِمَ وَ مَوَّجَ الْمَاءَ وَ أَثَارَ الزَّبَدَ وَ أَهَاجَ الدُّخَانَ فَطَفَا عَرْشُهُ عَلَی الْمَاءِ ثُمَّ أَنْشَأَ الْمَلَایِکَةَ مِنْ أَنْوَارٍ أَبْدَعَهَا وَ أَنْوَاعٍ اخْتَرَعَهَا ثُمَّ خَلَقَ الْمَخْلُوقَاتِ فَأَکْمَلَهَا ثُمَّ قَرَنَ بِتَوْحِیدِهِ نُبُوَّةَ نَبِیِّهِ فَشَهِدَتْ لَهُ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ وَ الْمَلَایِکَةُ وَ الْعَرْشُ وَ الْکُرْسِیُّ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ مَا فِی الْأَرْضِ بِالنُّبُوَّةِ وَ الْفَضِیلَةِ ثُمَّ خَلَقَ آدَمَ وَ أَبَانَ لِلْمَلَایِکَةِ فَضْلَهُ وَ أَرَاهُمْ مَا خَصَّهُ بِهِ مِنْ سَابِقِ الْعِلْمِ فَجَعَلَهُ مِحْرَاباً وَ قِبْلَةً لَهُمْ فَسَجَدُوا لَهُ وَ عَرَفُوا حَقَّهُ.

ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی بَیَّنَ لِآدَمَ علیه السلام‌ حَقِیقَةَ ذَلِکَ النُّورِ وَ مَکْنُونَ ذَلِکَ السِّرِّ فَأَوْدَعَهُ شَیْیاً وَ أَوْصَاهُ وَ أَعْلَمَهُ أَنَّهُ السِّرُّ فِی الْمَخْلُوقَاتِ ثُمَّ لَمْ یَزَلْ یَنْتَقِلُ مِنَ الْأَصْلَابِ الطَّاهِرَةِ إِلَی الْأَرْحَامِ الزَّکِیَّةِ إِلَی أَنْ وَصَلَ إِلَی عَبْدِ الْمُطَّلِبِ فَأَلْقَاهُ إِلَی عَبْدِ اللَّه ثُمَّ صَانَهُ اللَّهُ عَنِ الْخَثْعَمِیَّةِ حَتَّی وَصَلَ إِلَی آمِنَةَ فَلَمَّا أَظْهَرَهُ اللَّهُ بِوَاسِطَةِ نَبِیِّنَا صلی الله علیه و آله و سلّم.

حضرت امیر المؤمنین علیه السلام‌ در ستایش رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلم سخنرانی رسایی کرد و پس از ثنای خدا و درود بر پیامبرش فرمود: هنگامی که خدا اراده کرد آفریدگانش را بیافریند، به پاداشت مردمان را بر یک چهره پیش از گستردن زمین و بلند کردن آسمانها، سپس واگذار کرد نوری را از نور عزتش، شعله‏ای درخشید که از روشنی آن همه جا فروزان شد. سپس به این صورت گرد آورد و در آن چهره رسول خدا بود.

سپس خدای تعالی به او فرمود: تو پسندیده شده و انتخاب‏شده‏ای و در تو نورها به امانت نهفته شده. به خاطر تو بطحا را آفریدم و آسمان را برافراشتم و آب را جاری کردم و ثواب و عقاب و بهشت و جهنم قرار دادم. خاندان ترا به عنوان نشانه هدایت بلند می‌کنم و در آنان رازهایم را بامانت میگذارم به طوری که رازی بزرگ و کوچک از آنان پنهان نماند و پوشیده نماند بر آنان پوشیده‏ای. آنان را حجت خود بر مردم قرار می‌دهم و نور عزتم را در دلهایشان جای‏گزین کنم. آنان را بر کانهای جواهر گنجهایم آگاه نمایم.

سپس خدای تعالی از آنان گواهی و اقرار به پروردگاری و یکتایی گرفت و این که امامت در میان ایشانست و نور با آنانست.

سپس خدای سبحان آفریدگانش را در نهانش پوشاند و آنان را در دانش پوشیده‏اش پنهان کرد و بلند کرد جهان‌ها را و به حرکت در آورد آب‌ها را و کف آشکار شد و دود حرکت کرد پس عرش به آب بالا آمد. بعد فرشتگان را از نوری آفرید. ونوع‏هایی اختراع نمود. بعد موجودات را آفرید و آنها را کامل کرد. بعد به توحیدش را به نبوت همنشین کرد. پس گواهی دادند برایش آسمان‌ها و زمین‌ها، فرشتگان، عرش، کرسی، خورشید، ماه، ستارگان (و هر چه که در زمین بود) به نبوت و برتری.

سپس آدم را آفرید و برتری آدم را بر فرشتگان آشکارا ساخت و به آنان آنچه را که ویژه آدم از علم پیشین بود نشان داد. پس او را محراب و قبله برای فرشتگان قرار داد. سپس بر آدم سجده کردند و حقش را شناختند.

بعد خدای تعالی حقیقت آن نور را برای آدم روشن کرد و سرّ نهانی را آشکار نمود. پس در او چیزی به امانت سپرد و به او سفارش کرد و او را آگاه نمود که آن نور از آفرینش است.

سپس از صلبی به صلب پاک دیگر و به کانون رَحِم‌های پاکیزه انتقال داد تا رسید به عبد المطلب.

سپس آن نور را به سوی عبد اللَّه افکند و خداوند او را از شر فاطمه‏ی خثعمیه نگه‌داشت تا به آمنه رسید. پس چون خدا آشکار ساخت به واسطه‏ی پیامبر ما...

تذکرة الخواص، ص۱۲۱، باب ششم، خطبة فی مدح النبی والأیمة. ومروج الذهب، ج۱،ص ۱۷، ط. مصر و ۴۳ - ۴۴ ط. بیروت، باب ذکر المبدأ وشأن الخلیقة. و بحار الأنوار، ج‏۷۴، ص ۳۰۲.

هم‌چنین در روایت دیگری آمده است:

عَنِ الْمُفَضَّلِ قَالَ قُلْتُ لِمَوْلَانَا الصَّادِقِ علیه السلام‌ مَا کُنْتُمْ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ قَالَ کُنَّا أَنْوَاراً نُسَبِّحُ اللَّهَ تَعَالَی وَ نُقَدِّسُهُ حَتَّی خَلَقَ اللَّهُ الْمَلَایِکَةَ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ سَبِّحُوا فَقَالَتْ أَیْ رَبَّنَا لَا عِلْمَ لَنَا فَقَالَ لَنَا سَبِّحُوا فَسَبَّحْنَا فَسَبَّحَتِ الْمَلَایِکَةُ بِتَسْبِیحِنَا أَلَا إِنَّا خُلِقْنَا أَنْوَاراً وَ خُلِقَتْ شِیعَتُنَا مِنْ شُعَاعِ ذَلِکَ النُّورِ فَلِذَلِکَ سُمِّیَتْ شِیعَة

مفضل گفت: به مولایمان حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم: شما قبل از خلقت آسمان‏ها و زمین چه بودید؟ فرمود: ما انواری بودیم که تسبیح می‌کردیم و تقدیس می‏نمودیم تا خداوند ملایکه را آفرید و به آن‏ها فرمود: تسبیح کنید! گفتند: خدایا ما نمی‌دانیم! آن‌گاه خداوند به ما (اهل بیت) فرمود: تسبیح کنید! ما تسبیح نمودیم و ملایکه از تسبیح ما (اهل بیت) تسبیح نمودند.

ما نور آفریده شدیم و شیعیان ما از شعاع این نور خلق شده‏اند. و به همین جهت شیعه نام گرفته‏اند.

اثبات الوصیة، ص ۱۵۳ - بحار الأنوار، ج ۲۵، ص ۲۱، ح ۳۴ باب بدء خلقهم

سیّد هاشم بحرانی در غایه المرام می‌نویسد:

ابن بابویه فی (کتاب النصوص علی الأیمة الاثنی عشر) قال: حدثنا أبو الحسن علی بن الحسین بن محمد قال: حدثنا أبو محمد هارون بن موسی فی شهر ربیع الأول سنة إحدی وثمانین وثلاثمایة، قال: حدثنی أبو علی محمد بن همام قال: حدثنی أبو علی بن کثیر البصری قال: حدثنی الحسن بن محمد بن أبی شعیب الحرانی قال: حدثنا سکین بن کثیر أبو بسطام، عن شعبة بن الحجاج، عن هشام بن زید عن أنس بن مالک. قال هارون: وحدثنا حیدر بن محمد نعیم السمرقندی، قال: حدثنا أبو النضر محمد بن مسعود العیاشی، عن یوسف بن السحت البصری، قال: حدثنا منجاب بن الحرث، قال: حدثنا محمد بن بشار، عن محمد بن جعفر عبد ربه قال: حدثنا شعبة، عن هشام بن زید عن أنس بن مالک أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ قَالَ کُنْتُ أَنَا وَ أَبُو ذَرٍّ وَ سَلْمَانُ وَ زَیْدُ بْنُ أَرْقَمَ عِنْدَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و سلّم إِذْ دَخَلَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ علیه السلام‌ فَقَبَّلَهُمَا رَسُولُ اللَّهِ وَ قَامَ أَبُو ذَرٍّ فَانْکَبَّ عَلَیْهِمَا وَ قَبَّلَ أَیْدِیَهُمَا ثُمَّ رَجَعَ فَقَعَدَ مَعَنَا فَقُلْنَا لَهُ سِرّاً یَا أَبَا ذَرٍّ أَنْتَ رَجُلٌ شَیْخٌ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ تَقُومُ إِلَی صَبِیَّیْنِ مِنْ بَنِی هَاشِمٍ فَتَنْکَبُّ عَلَیْهِمَا وَ تُقَبِّلُ أَیْدِیَهُمَا فَقَالَ نَعَمْ لَوْ سَمِعْتُمْ مَا سَمِعْتُ فِیهِمَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلّم لَفَعَلْتُمْ لَهُمَا أَکْثَرَ مِمَّا فَعَلْتُ أَنَا فَقُلْنَا وَ مَا سَمِعْتَ یَا أَبَا ذَرٍّ قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ لِعَلِیٍّ علیه السلام‌ وَ لَهُمَا یَا عَلِیُّ وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ رَجُلًا صَلَّی وَ صَامَ حَتَّی یَصِیرَ کَالشَّنِّ الْبَالِی إِذًا مَا نَفَعَتْهُ صَلَاتُهُ وَ لَا صَوْمُهُ إِلَّا بِحُبِّکُمْ یَا عَلِیُّ مَنْ تَوَسَّلَ إِلَی اللَّهِ جَلَّ شَأْنُهُ بِحُبِّکُمْ فَحَقٌّ عَلَی اللَّهِ أَنْ لَا یَرُدَّهُ یَا عَلِیُّ مَنْ أَحَبَّکُمْ وَ تَمَسَّکَ بِکُمْ فَقَدْ تَمَسَّکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَی قَالَ ثُمَّ قَامَ أَبُو ذَرٍّ وَ خَرَجَ فَتَقَدَّمْنَا إِلَی رَسُولِ اللَّهِ فَقُلْنَا أَخْبَرَنَا أَبُو ذَرٍّ عَنْکَ بِکَیْتَ وَ کَیْتَ فَقَالَ صَدَقَ أَبُو ذَرٍّ وَ صَدَقَ وَ اللَّهِ أَبُو ذَرٍّ مَا أَظَلَّتِ الْخَضْرَاءُ وَ لَا أَقَلَّتِ الْغَبْرَاءُ عَلَی ذِی لَهْجَةٍ أَصْدَقَ مِنْ أَبِی ذَرٍّ ثُمَّ قَالَ صلی الله علیه و آله و سلّم خَلَقَنِیَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی وَ أَهْلَ بَیْتِی مِنْ نُورٍ وَاحِدٍ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ آدَمَ علیه السلام‌ بِسَبْعَةِ آلَافِ عَامٍ ثُمَّ نَقَلَنَا إِلَی صُلْبِ آدَمَ علیه السلام‌ ثُمَّ نَقَلَنَا مِنْ صُلْبِهِ إِلَی أَصْلَابِ الطَّاهِرِینَ إِلَی أَرْحَامِ الطَّاهِرَاتِ فَقُلْنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ فَأَیْنَ کُنْتُمْ وَ عَلَی أَیِّ مِثَالٍ کُنْتُمْ قَالَ أَشْبَاحاً مِنْ نُورٍ تَحْتَ الْعَرْشِ نُسَبِّحُ اللَّهَ تَعَالَی وَ نُقَدِّسُهُ وَ نُمَجِّدُهُ ثُمَّ قَالَ صلی الله علیه و آله و سلّم لَمَّا عُرِجَ بِی إِلَی السَّمَاءِ وَ عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَی وَدَّعَنِی جَبْرَایِیلُ علیه السلام‌ فَقُلْتُ لَهُ فِی هَذَا الْمَکَانِ تُفَارِقُنِی فَقَالَ إِنِّی لَا أَجُوزُهُ فَتُحْرَقَ أَجْنِحَتِی ثُمَّ قَالَ زُجَّ بِی فِی النُّورِ مَا شَاءَ اللَّهُ وَ أَوْحَی اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی إِلَیَّ یَا مُحَمَّدُ إِنِّی اطَّلَعْتُ إِلَی الْأَرْضِ اطِّلَاعَةً فَاخْتَرْتُکَ مِنْهَا فَجَعَلْتُکَ نَبِیّاً ثُمَّ اطَّلَعْتُ ثَانِیَةً فَاخْتَرْتُ مِنْهَا عَلِیّاً وَ جَعَلْتُهُ وَصِیَّکَ وَ وَارِثَکَ وَ وَارِثَ عِلْمِکَ وَ الْإِمَامَ مِنْ بَعْدِکَ وَ أُخْرِجُ مِنْ أَصْلَابِکُمَا الذُّرِّیَّةَ الطَّاهِرَةَ وَ الْأَیِمَّةَ الْمَعْصُومِینَ خُزَّانَ عِلْمِی فَلَوْلَاکُمْ مَا خَلَقْتُ الدُّنْیَا وَ لَا الْآخِرَةَ وَ لَا الْجَنَّةَ وَ لَا النَّارَ یَا مُحَمَّدُ أَ تُحِبُّ أَنْ تَرَاهُمْ قُلْتُ نَعَمْ فَنُودِیتُ یَا مُحَمَّدُ ارْفَعْ رَأْسَکَ فَرَفَعْتُ رَأْسِی فَإِذَا أَنَا بِأَنْوَارِ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ یَتَلَأْلَأُ وَجْهُهُ مِنْ بَیْنِهِمْ نُوراً کَأَنَّهُ کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ فَقُلْتُ یَا رَبِّ وَ مَنْ هَؤُلَاءِ وَ مَنْ هَذَا قَالَ یَا مُحَمَّدُ هُمُ الْأَیِمَّةُ مِنْ بَعْدِکَ الْمُطَهَّرُونَ مِنْ صُلْبِکَ وَ هَذَا الْحُجَّةُ الَّذِی یَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا وَ یَشْفِی صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِینَ فَقُلْنَا بِآبَایِنَا وَ أُمَّهَاتِنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ ص لَقَدْ قُلْتَ عَجَباً فَقَالَ صلی الله علیه و آله و سلّم وَ أَعْجَبُ مِنْ هَذَا أَنَّ قَوْماً یَسْمَعُونَ مِنِّی هَذَا الْکَلَامَ ثُمَّ یَرْجِعُونَ عَلَی أَعْقَابِهِمْ بَعْدَ إِذْ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَ یُؤْذُونَنِی فِیهِمْ مَا لَهُمْ لَا أَنَالَهُمُ اللَّهُ شَفَاعَتِی‏.

انس بن مالک گفت: من و ابوذر، سلمان، زید بن ارقم خدمت پیامبر بودیم که ناگاه حسن و حسین علیهما السلام‌ بر آن حضرت وارد شدند رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم آن دو را بوسید سپس ابو ذر حرکت کرد و خودش را به روی آن دو افکند و دست‏هایشان را بوسید و بعد برگشت به جای خود و با ما نشست. ما به او گفتیم: ای اباذر! تو پیر‌مردی از اصحاب و یاران رسول خدا برای دو تا بچه از بنی هاشم بلند می‏شوی و دست آن دو را می‏بوسی؟!

ابوذر گفت: آری! اگر آنچه را که من از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم‌ در باره این دو فرزند شنیدم شما هم می‏شنیدید همین کار مرا انجام می‏دادید بلکه بیشتر از آنچه من انجام دادم شما انجام می‌دادید. گفتم: ای ابا ذر آنچه شنیده‏ای چیست؟ گفت: شنیدم آن حضرت به علی علیه السلام‌ می‌فرمود: ای علی! به‌خدا سوگند! اگر مردی نماز بگزارد و روزه بگیرد تا مانند مشک خشکیده شود نماز و روزه‏اش فایده‏ای ندارد مگر به ‌دوستی شما. ای علی! هر کس متوسل به ‌خدا شود به ‌واسطه دوستی شما، بر خدا سزاوار است که او را نا امید برنگرداند. یا علی! هر کس شما را دوست دارد و چنگ به دامن شما بزند به دستگیره محکمی چنگ زده. بعد ابوذر ایستاد و سپس بیرون رفت.

ما نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم رفتیم و عرض کردیم: ابوذر از زبان شما چنین و چنان می‌گوید.

رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله فرمود: ابوذر راست گفته است! آسمان بر مردی سایه نیافکنده و زمین مردی بر روی خود حمل نکرده که راست‏گوتر از ابوذر باشد.

سپس پیامبر فرمود: خدا من و اهل بیت مرا هفت هزار سال پیش از خلقت آدم از یک نور آفرید و بعد از آن ما را به پشت آدم انتقال داد و از آن‌جا به سوی پشت‏های پاک و پاکیزه ورَحِم‌های طیّب و طاهر.

عرض کردیم: ای رسول خدا! شما در آن زمان کجا و به‌ چه شکلی بودید؟

فرمود: ما در زیر عرش خداوند و در نمادهایی از نور بودیم که خدای را تسبیح و تقدیس و تمجید می‌کردیم.

بعد پیامبر فرمود: چون مرا به آسمان بردند و به سدرة المنتهی رسیدم جبرییل مرا واگذاشت. گفتم: ای دوست من جبرییل! در این مکان از من جدا می‌شوی؟ گفت: من اگر بیایم پرهایم می‌سوزد. بعد پیامبر فرمود: غرق در نور گردیدم و خدای تبارک و تعالی به سوی من وحی فرستاد که: ای محمّد! من بر زمین توجّه کردم و تو را اختیار کردم و پیامبر خود قرار دادم. بعد مرتبه دوم بر زمین اطلاع پیدا کردم و علی علیه السلام‌ را اختیار کردم و او را وصی تو، و وارث علم تو و امام بعد از تو قرار دادم و از نسل شما ذریه پاک و امامان پاکدامن را گنجینه‏های علم خود قرار دادم و اگر شما نبودید دنیا و آخرت و بهشت و جهنم را نمی‏آفریدم.

ای محمّد! دوست داری آنان را ببینی؟ عرض کردم: آری! سپس ندایی شنیدم که: ای محمّد! سرت را بلند کن! من هم سرم را بلند کردم. ناگاه نورهای علی، فاطمه، حسن، حسین، علی بن الحسین، محمّد بن علی، جعفر بن محمّد، موسی بن جعفر، علی بن موسی، محمّد بن علی، علی بن محمّد، حسن بن علی، حجة بن الحسن را دیدم که چهره او از میان ایشان می‌درخشید گویا ستاره‌ای درخشانست.

عرض کردم: پروردگارا! اینان کیستند و این چهره نورانی کیست؟ فرمود: ای محمّد اینان امامان پاکدامن از نسل تو و این حجتی است که زمین را پر از عدل و داد می‌کند و دل‏های مؤمنان را شفا می‌دهد. همه گفتیم: ای رسول خدا! پدران و مادران ما فدای شما سخنی بس شگفت‏آور بیان فرمودید!!!

سپس رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله و سلّم فرمود: شگفت‏آورتر از این کلام این است که گروهی از من این سخن را می‏شنوند پس از آن که خدا آنان را هدایت می‌کند عقب گرد می‏نمایند و مرا در باره فرزندانم آزار می‌دهند خدا شفاعت مرا به‌ آنان نرساند.

غایة المرام، سید هاشم بحرانی(۱۱۰۷ هق)، ج ۱، ص ۴۵ - ارشاد القلوب، ج ۲، ص ۴۱۵ - کفایة الأثر، ص ۷۰ - بحار الأنوار، ج ۳۶، ص ۳۰۱

حسن بن سلیمان حلّی در المحتضر می‌نویسد:

سَأَلَ ابْنُ مهروان عَبْدَ اللَّهِ بْنَ عَبَّاسٍ فِی تَفْسِیرِ قَوْلِهِ تَعَالَی وَ إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ وَ إِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ قَالَ کُنَّا عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ‏ صلی الله علیه و آله و سلّم فَأَقْبَلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام‌ فَلَمَّا رَآهُ النَّبِیُّ الْمُکَرَّمُ تَبَسَّمَ فِی وَجْهِهِ وَ قَالَ مَرْحَباً بِمَنْ خَلَقَهُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی قَبْلَ کُلِّ شَیْ‏ءٍ خَلَقَنِی اللَّهُ وَ عَلِیّاً قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ آدَمَ علیه السلام‌ بِأَرْبَعِینَ أَلْفَ عَامٍ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ کَانَ الِابْنُ قَبْلَ الْأَبِ فَقَالَ نَعَمْ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی خَلَقَنِی وَ خَلَقَ عَلِیّاً قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ آدَمَ بِهَذِهِ الْمُدَّةِ وَخَلَقَ نُوراً فَقَسَمَهُ نِصْفَیْنِ خَلَقَنِی مِنْ نِصْفٍ وَ خَلَقَ عَلِیّاً مِنَ النِّصْفِ الْآخَرِ قَبْلَ الْأَشْیَاءِ فَنُورُهَا مِنْ نُورِی وَ نُورِ عَلِیٍّ ثُمَّ جَعَلَنَا عَنْ یَمِینِ الْعَرْشِ ثُمَّ خَلَقَ الْمَلَایِکَةَ فَسَبَّحْنَا وَ سَبَّحَتِ الْمَلَایِکَةُ وَ هَلَّلْنَا وَ هَلَّلَتِ الْمَلَایِکَةُ وَ کَبَّرْنَا وَ کَبَّرَتِ الْمَلَایِکَةُ وَ کَانَ ذَلِکَ مِنْ تَعْلِیمِی وَ تَعْلِیمِ عَلِیٍّ علیه السلام‌ وَ کَانَ فِی عِلْمِ اللَّهِ السَّابِقِ أَنْ لَا یَدْخُلَ النَّارَ مُحِبٌّ لِی وَ لِعَلِیٍّ وَ کَذَا کَانَ فِی عِلْمِهِ أَنْ لَا یَدْخُلَ الْجَنَّةَ مُبْغِضٌ لِی وَ لِعَلِیٍّ أَلَا وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ الْمَلَایِکَةَ بِأَیْدِیهِمْ أَبَارِیقُ مِنَ اللُّجَیْنِ مَمْلُوءَةٌ مِنْ مَاءِ الْجَنَّةِ مِنَ الْفِرْدَوْسِ فَمَا أَحَدٌ مِنْ شِیعَةِ عَلِیٍّ إِلَّا وَ هُوَ طَاهِرُ الْوَالِدَیْنِ تَقِیٌّ نَقِیٌّ مُؤْمِنٌ بِاللَّهِ...

پسر مهران از عبد اللَّه ابن عباس پرسید در تفسیر قول خدای تعالی: وَ إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ وَ إِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ. عبد اللَّه گفت: ما در خدمت رسول خدا بودیم سپس امیر المؤمنین علیّ بن ابی طالب آمد چون پیامبر او را دید لبخندی‏ بر لبانش نقش بست و فرمود: مرحبا به کسی که او را خدا پیش از همه چیز آفریده.

خداوند، من و علیّ را آفرید چهل هزار سال پیش از آنکه آدم را بیافریند.

من عرض کردم: مگر ممکن است پسر پیش از پدر باشد؟ فرمود: آری همانا خدای تبارک و تعالی من و علیّ را آفرید چهل هزار سال پیش از آدم سپس نوری آفرید و آن را دو نصف کرد من را از نصفی و علیّ را از نصف دیگر آفرید پیش از همه چیز پس نور اشیاء از نور من و علیّ است.

بعد ما را به طرف راست عرش قرار داد. سپس فرشتگان را آفرید. ما تسبیح گفتیم و فرشتگان تسبیح گفتند. لا اله الّا اللَّه گفتیم و فرشتگان گفتند. تکبیر گفتیم و آنان نیز گفتند و عبادت فرشتگان را من و علیّ به آنها آموختیم. و در علم پیشین الهی آمده که دوست من و علیّ وارد دوزخ نمی‌شود و نیز در علم خدا آمده که دشمن من و علیّ وارد بهشت نشوند.

آگاه باش که خدای عزّ و جلّ فرشتگان را آفرید و در دست‏های آنان تُنگ‏هایی پر از آب بهشت فردوس بود پس هیچ کس از شیعه‏ی علیّ نیست مگر این که پدر و مادرش پاکدامن و پرهیزکار و مؤمن به خدا بوده...

المحتضر، حسن بن سلیمان حلی، ص ۲۸۶ - ارشاد القلوب، ج‏۲، ص ۳۷۲.

این‌ها تعداد کمی از روایاتی بود که به آن اشاره نمودیم جهت اطّلاع بیشتر از این گونه روایات می‌توانید به منابع زیر مراجعه نمایید:

أصول کافی، ج ۱، ص ۴۳۹ باب مولد النبی و وفاته - بحار الأنوار، ج ۲۵، ص ۱ تا ۳۳ - الطرایف، ج ۱، ص ۱۵ - بصایر الدرجات، ص ۷۳ و ص ۸۴ - تفسیر فرات الکوفی، ص ۲۰۷ - معانی الاخبار، ص ۳۹۶ - میزان الحکمة، ج۱۰، ص ۲۲۹ - کشف الغطاء، ص ۷ - الهدایة الکبری، ص ۱۰۰.

باز هم باید این کلام علّامه مجلسی رحمه الله علیه را تکرار کنیم که:

وَ اللَّهُ یَعْلِمُ حَقایقَ تِلکَ الاَسْرارِ وَ حُجَجُهُ الْاَخْیارُ عَلَیْهِمُ السَّلامُ

«خدا و حجّت‌های برگزیده او (اهل بیت علیهم السّلام) حقایق این اسرار را می‌دانند».

رفع ابهام غلوّ و مبالغه: 
اگر این گونه روایات موجب تعجّب و شگفتی گردید و یا احتمال غلّو و مبالغه در این موارد داده شد باید عرض کنیم:

در صورتی که نسبت به صدور روایتی از جانب امام معصوم علیه السلام‌ یقین پیدا نمودیم دیگر نمی‌توان آن را تنها با عقل شخصی و معلومات ناقص خود سنجیده و آن بزرگواران را با انسان‌های عادی قیاس نمود و در این رهگذر استبعاد نمود و به انکار و محال شمردن آن‌ها روی آورد و از باب غلوّ و مبالغه از سوی غالیان دانست بلکه:

هشدار قرآن کریم در اجتناب از عجیب شمردن بعضی حقایق! 
قرآن کریم از گروهی هم‌چون اصحاب کهف و رقیم که به مراتب شأن و مقامشان از اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام‌ پایین‌تر است یاد کرده و با دادن درسی مهمّ به انسان‌ها توصیه می‌فرماید که مبادا کسانی با شنیدن اخبار و روایات وارده در رابطه با آنها تعجب نموده و آن را انکار نماید:

أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَبا(کهف/۹)

آیا پنداشته‏‌ای که اصحاب کهف و رقیم از نشانه‏‌های شگفت‏‌انگیز ما بوده‏‌اند؟

هشدار روایات!

امام صادق علیه السلام‌ نیز به همین مطلب اشاره کرده و می‌فرماید:

عَنِِ الْمُفَضَّلِ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام‌ مَا جَاءَکُمْ مِنَّا مِمَّا یَجُوزُ أَنْ یَکُونَ فِی الْمَخْلُوقِینَ وَ لَمْ تَعْلَمُوهُ وَ لَمْ تَفْهَمُوهُ فَلَا تَجْحَدُوهُ وَ رُدُّوهُ إِلَیْنَا وَ مَا جَاءَکُمْ عَنَّا مِمَّا لَا یَجُوزُ أَنْ تَکُونَ فِی الْمَخْلُوقیِنَ فَاجْحِدُوهُ وَ لَا تَرُدُّوهُ إِلَیْنَا

مفضل گفت: حضرت صادق علیه السّلام فرمود: هر چه از ما به شما رسید که امکان دارد یک نفر انجام دهد اما شما نمی‌دانید و نمی‌‏فهمید انکار نکنید بلکه برگردانید به خودمان. و اما آنچه که برای مخلوق هم امکان ندارد منکر شوید و به ما هم برنگردانید.

بحار الأنوار، علامة مجلسی، ج ۲۵، ص ۳۶۴.

در روایت دیگری از امام باقر علیه السّلام آمده است:

قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(الامامُ الباقر) علیه السلام:‌ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلّم إِنَّ حَدِیثَ آلِ مُحَمَّدٍ صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یُؤْمِنُ بِهِ إِلَّا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ فَمَا وَرَدَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَدِیثِ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ فَلَانَتْ لَهُ قُلُوبُکُمْ وَ عَرَفْتُمُوهُ فَاقْبَلُوهُ وَ مَا اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُکُمْ وَ أَنْکَرْتُمُوهُ فَرُدُّوهُ إِلَی اللَّهِ وَ إِلَی الرَّسُولِ وَ إِلَی الْعَالِمِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ علیه السلام‌ وَ إِنَّمَا الْهَالِکُ أَنْ یُحَدَّثَ بِشَیْ‏ءٍ مِنْهُ لَا یَحْتَمِلُهُ فَیَقُولَ وَ اللَّهِ مَا کَانَ هَذَا شَیْیاً وَ الْإِنْکَارُ هُوَ الْکُفْر

حضرت ابوجعفر امام محمّد باقر علیه السّلام فرموده: رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند: قطعا حدیث و سخن آل محمّد علیهم السلام‌ دشوار است و دشوار گردیده. به آن ایمان نیاورده و نمی‌گرود مگر فرشته‏‌ای که نزد خدای تعالی قرب و منزلت یافته یا پیغمبر فرستاده ‏شده (از نزد خدا، پیغمبر بر همه مردم) یا بنده‏ای که خدا دل او را برای ایمان (حقیقی) امتحان و آزمایش نموده باشد.

پس آنچه بر شما وارد شده و می‌رسد از حدیث و سخن آل محمّد (صلوات اللَّه علیهم) و دلهاتان برای آن نرم و با آرامش است (از شنیدن آن سرگردان نمی‌شوید) و آن را شناختید (درک نموده و دریافتید) قبول کرده و بپذیرید.

و آنچه (حدیثی را که) دل‌هاتان رمیده و نمی‏‌پسندد و آن را انکار نموده و نپذیرفتید پس (در باره آن سخن ناروا نگویید، بلکه) آن را به خدا و رسول و عالم و دانایی از آل محمّد (امامی از ایمّه معصومین، علیهم السّلام) باز گردانید (بگویید: خدا و رسول و اوصیاء آن حضرت معنی آن را می‌دانند) و جز این نیست.

هلاک و تباه ‏شونده کسی است که چیزی از آن حدیث را برایش بازگو کنند و او تحمّل و بردباری آن را نداشته (معنی آن را در نیابد) و بگوید: بخدا سوگند این چیزی نیست (راست و درست نمی‌باشد) و انکار و نپذیرفتن همان کفر و نگرویدن (به‌ ایشان) است.

بحار الأنوار، علامة مجلسی(۱۱۱۱هق)، ج ۲۵، ص ۳۶۴.

سرّ شگفتی اخبار اهل بیت علیهم السلام‌:

شگفت انگیز بودن اخبار اهل بیت علیهم السلام‌ می‌تواند به دلایل مختلف باشد:

۱. عظمت این بزرگواران و عدم امکان شناخت حقیقی ایشان همان‌گونه که در روایت آمده:

... فَإِنَّکُمْ لَا تَبْلُغُونَ کُنْهَ مَا فِینَا وَ لَا نِهَایَتَهُ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ أَعْطَانَا أَکْبَرَ وَ أَعْظَمَ مِمَّا یَصِفُهُ وَ أَصِفُکُمْ أَوْ یَخْطُرُ عَلَی قَلْبِ أَحَدِکُمْ فَإِذَا عَرَفْتُمُونَا هَکَذَا فَأَنْتُمُ الْمُؤْمِنُون...‏

کنه فضل ما نهایت ندارد و نمی‌توانید به نهایت آن برسید زیرا خداوند تبارک و تعالی به ما بیشتر و بزرگتر از آنچه ما می‌گوییم و شما می‌گویید یا خطور به قلب یکی از شما نماید عنایت فرموده وقتی ما را این طور شناختید آن وقت مؤمن هستید.

۲. ناتوانی از درک حقایق عوالم ملکوتی مربوط به اهل بیت علیهم السلام‌ که در این موارد آن بزرگواران به ما دستور داده‌اند تا به قدر وسع و توان خود در این زمینه تلاش و سعی خود را به کار گرفته و تا آن‌جا که برایمان امکان دارد در این راه تلاش نماییم تا بتوانیم ظاهر آنها را بشناسیم که در آن صورت آنها خود کمک کرده و بواطن خود را برای ما کشف می‌نمایند:

التَّمِیمِیِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام‌ یَا مِیثَمُ التَّمِیمِیُّ إِنَّ قَوْماً آمَنُوا بِالظَّاهِرِ وَ کَفَرُوا بِالْبَاطِنِ فَلَمْ یَنْفَعْهُمْ شَیْ‏ءٌ وَ جَاءَ قَوْمٌ مِنْ بَعْدِهِمْ فَآمَنُوا بِالْبَاطِنِ وَ کَفَرُوا بِالظَّاهِرِ فَلَمْ یَنْفَعْهُمْ ذَلِکَ شَیْیاً وَ لَا إِیمَانَ بِظَاهِرٍ إِلَّا بِبَاطِنٍ وَ لَا بِبَاطِنٍ إِلَّا بِظَاهِر

هیثم تمیمی گفت: حضرت امام صادق علیه السلام‌ فرمودند: گروهی ایمان به ظاهر آورده و به باطن کافرند، اینان بهره‏ای نمی‏برند. و پس از آنها بعضی آمدند و ایمان به باطن آوردند و به ظاهر کافر شدند، آنها نیز بهره‏ای نمی‏برند.

ایمان به ظاهر صحیح نیست مگر با باطن و ایمان به باطن نیز درست نیست مگر با ظاهر.

بصایر الدرجات، محمد بن حسن صفار(۲۹۰ هق)، ص ۵۵۷ و بحار الأنوار، علامه مجلسی(۱۱۱۱ هق)، ج ۲۴، ص ۳۰۲ و ج ۶۹، ص ۹۷

رفع تناقض: 
در رابطه با این بخش از سیوالتان که اگر اهل بیت از نور آفریده شده‌اند پس چرا در سوره «انسان» می‌فرماید:

إِنَّا خَلَقْنَا الْانسَانَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاج‏

ما آدمی را از نطفه‏ای آمیخته آفریده‏ایم‏

در این‌جا عرض می‌کنیم آنچه که در روایات فوق گذشت مبنی بر این که خلقت اهل بیت علیهم السلام‌ از نور می‌باشد به این معنا نیست که آنها هرگز از طریق صلب و نطفه و رحم پدید نیامده و این روند را به هیچ‌وجه طی ننموده‌اند و تولّد نهایی آنها نیز از نور الهی و به طریق غیر بشری بوده است بلکه همان‌گونه که در فرازی از زیارت جامعه کبیره گذشت برداشت می‌شود که آنچه در رابطه با خلقت نورانی آنها است در مرحله اولیّه آفرینش که می‌تواند مربوط به عالم ذرّ باشد می‌گردد فلذا بعد از آن‌که می‌فرماید: خداوند شما را از نور آفرید، می‌فرماید: آنگاه خداوند شما را در کنار عرش خود قرار داد(فجعلکم بعرشه محدقین حتّی منّ علینا فجعلکم فی بیوت أذن الله أن ترفع و...) یعنی: بعد از این که می‌فرماید: خداوند شما را از نور آفرید، سپس می‌فرماید: شما را در کنار عرش خود قرار داد و بعد از آن که بر ما منّت ‌گذارد درخانه‌های قرار داد که اجازه ذکر او را در آن‌جا داده بود و...

مرحوم شیخ کلینی در اصول کافی روایاتی را در رابطه با عالم ذرّ بیان می‌فرماید که ما فقط به یکی از آنها اشاره می‌کنیم:

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام کَیْفَ أَجَابُوا وَ هُمْ ذَرٌّ قَالَ جَعَلَ فِیهِمْ مَا إِذَا سَأَلَهُمْ أَجَابُوهُ یَعْنِی فِی الْمِیثَاق‏

ابو بصیر به امام صادق علیه السّلام عرض کرد: چگونه پاسخ دادند با آن که آنها در عالم ذرّ بودند؟ فرمود: خدا در آنها نیرویی قرار داد که چون از آنها بپرسند بتوانند پاسخ گویند، یعنی در عالم میثاق.

روایت صحیحه از اصول کافی، شیخ کلینی(۳۲۹ هق)، ج ۲، ص ۱۲، ح ۱، بَابُ کَیْفَ أَجَابُوا وَ هُمْ ذَرّ.

برخی از دانشمندان شیعه اخبار عالم ذرّ را طبق این روایت تفسیر و معنی کرده و گفته‏اند:

خدای تعالی تمام افراد بشر را پیش از خلقت آدم به صورت ذرّ آفرید و به آنها شعور و ادراکی در خور آن عالم و مناسب شأن آنها عطا فرمود، تا بتوانند آفریننده خود را بشناسند و اگر از آنها سؤال شود، پاسخ گویند.

این عقیده را با ۱۲ اشکالی که معتزله بر آن کرده‏اند و پاسخ‏هایی که از آن‏ها داده شده است را مرحوم مجلسی در ج ۲ ص ۱۲ و ۱۳ مرآت العقول ذکر می‌کند و نیز تحقیقات لطیف و دقیقی از شیخ مفید و سید مرتضی قدس سرهما بیان می‌کند که مناسب این مختصر نیست.

پس استفاده می‌شود که عدّه‌ای از روایات که در رابطه با خلقت نورانی اهل بیت علیهم السّلام وارد گردیده مربوط به عالم ذرّ و زمان قبل از پا گذاردن آن بزرگواران در این دنیا می‌باشد و در بعضی دیگر همچون زیارت وارث که می‌فرماید: اشهد انکم نورا فی الاصلاب الشامخه و الارحام المطهره (شما نور‌هایی در اصلاب شامخه و ارحام مطهره هستید) در این موارد منظور از نور به معنای روشنایی در مقابل تاریکی نیست بلکه به همان معنایی است که در بعضی روایات بالا آمد(روایت أمالی شیخ طوسی، ص ۱۸۳) می‌باشد یعنی: پاکی و طهارت از رجس و پلیدی‌ها؛ همان‌طور که آیه تطهیر به آن گواهی می‌دهد.

إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً (احزاب/۳۳)

و این بدان معناست که در نهایت، خلقت و آفرینش شما از راه‌های بشری بوده است ولی بشر‌هایی که از همان زمان که در پشت پدران و رَحِم مادران خود قرار داشته‌اید همچون انوار الهی از هر‌گونه رجس و پلیدی پاک و پاکیزه بوده‌اید.

و در آخر این که: نازل شدن تمام و یا بخشی از سوره مبارکه «انسان» در شأن اهل بیت علیهم السّلام هیچ گونه منافاتی با خلقت نورانی آن حضرات نداشته ضمن این که آیاتی از سوره انسان در شأن اهل بیت نازل گردیده است که در رابطه با انفاق آن حضرات در سه افطار متوالی بوده و نه در رابطه با نحوه خلقت آنها که آیا از نور بوده‌اند و یا از نطفه؟!

 

/



سایت موسسه حضرت ولیعصر (عج)