موافقان و مخالفان یک نهضت را می‌توان به سه گروه تقسیم نمود:

۱- مخالفان فکری و سیاسی:

مخالفان فکری و سیاسی کسانی هستند که با رهبر نهضت در اندیشه و سیاست مخالف بوده و اصولاً قیام را جایز ندانسته و وضع موجود را پذیرفته و احیاناً راهکارهای دیگر را پیشنهاد می‌کنند.

۲- موافقان فکری و سیاسی:

این دسته آنانی هستند که با اندیشة رهبر و استراتژی او موافق بوده و تنها راه مبارزه علیه حکومت را قیام می‌دانند، که از این دسته می‌توان به عنوان یاران و انقلاب سازان نام برد.

۳- افراد خیر خواه ولی منتقد:

این دسته افرادی هستند که با ایده و سیاست رهبر نهضت موافق بوده ولی با تجزیه و تحلیلی که از اوضاع سیاسی و اجتماعی دارند به رهبر پیشنهاد‌هایی نموده و راهکار‌های دیگر ارائه می‌دهند که به ظاهر نشان از مخالف دارد.

ابن عباس، محمد حنفیه و عبدالله بن جعفر از گروه سوم بودند. اینان مخالف فکری و سیاسی امام حسین علیه السلام نبودند، بلکه افراد دلسوز و خیرخواه بودند که به امام حسین علیه السلام برخی راه حل ها را پیشنهاد کردند. عبدالله ابن جعفر – همسر زینب(سلام الله علیها) – به وی اجازه داد کنار امام حسین در کربلا حضور داشته باشد؛ حتی برخی از فرزندان او در کربلا به شهادت رسیدند. برخی عقیده دارند که عبدالله بن جعفر به دلیل این که مریض بود، در مدینه ماند و در صورت تندرستی، او نیز در کربلا حضور پیدا می‌کرد.

محمّد حنیفه نیز با فکر امام حسین علیه السلام در خصوص قیام علیه یزید مخالف نبود، زیرا طیف وسیعی از مردم، یزید را به عنوان رهبر ظالم و فاسق می‌شناختند، چنان که امام حسین علیه السلام از او به عنوان رهبر دین ستیز(۱) و فاسق(۲) یاد نمود و رهبری او را مساوی با از بین رفتن اسلام دانست،(۳) گرچه با بردن زن و بچه موافق نبود.

شخصیت‌هایی مانند عبدالله بن جعفر و محمد حنفیه با سیاست و ایدة یزید موافق نبوده و سکوت در برابر او را جایز نمی‌دانستند. برخی عقیده دارند محمد حنفیه به دستور امام حسین علیه السلام در مدینه ماند تا هم به حضرت گزارش دهد(۴) و هم در کنار دیگر خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) باشد. البته برخی دیگر عقیده دارند محمد حنفیه مریض بود، از این رو در مدینه ماند و در صورت صحت و اجازة امام حسین علیه السلام در کربلا حضور پیدا می‌کرد.

ابن عباس نیز از مفسران قرآن و یکی از اصحاب مهم امام علی علیه السلام و امام حسین علیه السلام بود و یزید و امویان را خوب می‌شناخت، از این رو با فکر یزید موافق نبود و او را رهبر ستمگر و دین ستیز و قیام علیه یزید را جایز می‌دانست.

اوضاع سیاسی واجتماعی عصر امام حسین علیه السلام نشان از آن داشت که سیاستمداران آن عصر که با افق و دید محدود به تجزیه و تحلیل می‌پرداختند، ایندة جنگ را به نفع امام حسین علیه السلام نمی‌دانستند، زیرا مردم از معارف دین فاصله گرفته و به دنیا گرایی و ثروت اندوزی می‌پرداختند و جامعه از نظر اخلاق و دین مداری افول کرده بود؛ از این رو امام حسین علیه السلام یکی از اهداف قیام خویش را اصلاح امت اسلامی و احیاء دین و پاسداری ارزش ها بیان نمود.(۵)

امام حسین علیه السلام خطاب به دشمنان فرمود: «قد ملیت بطونکم من الحرام... ».(۶) همچنین حضرت در مسیر کربلا فرمود: « ان النّاس عبید الدّنیا و الدّین لعق علی ألسنتهم یحوطونه مادرّت به معایشهم؛(۷) مردم بندة دنیایند. دین را بر زبان می‌دارند چندان که زندگانی خود را بدان سر و سامان دادند».

شکل گیری چنین فضایی موجب شد افراد غیر معصوم مانند ابن عباس و محمد حنفیه به خیر خواهی پرداخته و به حضرت راه حل‌هایی پیشنهاد نمودند؛ ‌محمد حنفیه در گفتگویی که با امام حسین علیه السلام داشت عرض کرد: تا می‌توانی خود را از یزید و شهر ها بِرَهان و رسولان خویش را به سوی مردم فرستاده، آنان را به بیعت خود فرا خوان. امام فرمود: برادر جان! کجا بروم؟ عرض کرد:‌ مکه و یا به یمن که آنان یاران جدّ و پدر تو اند.

امام فرمود: برادرم! به خدا سوگند!‌اگر در دنیا هیچ پناهی نداشته باشم، هرگز با یزید بن معاویه بیعت نخواهم کرد. محمد حنفیه ساکت ماند (و منقلب شد) و گریست. امام نیز لختی با او گریست و فرمود: برادر جان! خدا پاداش خیرت دهد. نصیحت کردی و شایسته پند دارد. من به خواست خدا آهنگ مکه دارم، اما تو ای برادر! باکی نیست که در مدینه بمانی تا میان آنان چشم من باشی. هیچ کاری از آنان را از من پنهان مدار.(۸)

ابن عباس در گفتگو با امام حسین علیه السلام عرض می‌کند: پسر عمو جان!‌ مردم خبر خروج امام از مکه را می‌دهند که تو رهسپار عراقی. بفرما چه می‌کنی؟ حضرت فرمود: به خواست خدا در یکی از این دو روز حرکت می‌کنم. عرض کرد: در پناه خدا باشی، خدا رحمت کناد!‌ به من بگو: آیا نزد مردمی می‌روی که امیر خود را کشته اند؟! من نگرانم، فریبت داده، دوغت گویند و سرپیچی کرده،‌ رهایت سازند و شتابان یاری تو را خواهند و سخن بر تو بشورند... امام فرمود: من از خدا خیر خود را می‌خواهم و منتظر حوادثم.(۹)

از گفتگوی محمد حنفیه و ابن عباس با امام استفاده می‌شود که آنان با فکر و سیاست امام حسین علیه السلام مخالف نبوده بلکه به خیر خواهی پرداخته و وضع سیاسی و اجتماعی عصر امام حسین علیه السلام را با سیاست امام حسین علیه السلام هم‌سو نمی‌دانسته اند. طبیعی است خیر خواهی به معنای مخالفت با امام و تأیید سیاست یزید نبوده است.

 

پی‌نوشت‌ها:

۱) موسوعه کلمات الامام الحسین، ص ۳۶۰.
۲) بحارالأنوار، ج ۴۴،‌ ص ۳۲۵.
۳) موسوعه کلمات الامام الحسین، ص ۲۸۴.
۴) همان، ص ۳۲۸.
۵) حیاه الأمام الحسین،‌ج۲،‌ص ۲۶۴.
۶) موسوعه کلمات الامام الحسین، ص ۴۳۱.
۷) مقتل الحسین خوارزمی، ج۱، ص ۲۳۷؛ مقرم مقتل الحسین، ص ۱۹۳.
۸) موسوعه، کلمات الامام الحسین (مترجم) ص ۳۲۸ – ۲۳۹.
۹) همان، ص ۳۵۹.

 

/



پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی