این مطلب بخشی از یک سلسله مطالب است.

یکی از مباحث مهمی که جناب آقای سید حسن مدرسی طباطبایی در کتاب «مکتب در فرایند تکامل» مطرح کرده‌اند‌، مسأله «بداء» و خواستگاه این عقیده است. ایشان در این بحث مدعی هستند که عقیده «بداء» از ابداعات و دستاورد‌های فرقه منقرض شده کیسانیه (کسانی که به امامت محمد حنفیه معتقد بودند و از طرفداران مختار ثقفی به شمار می‌آمدند) است.

وی در صفحه ۱۱۹ سخن از بداء را این گونه آغاز می‌کند:

«گروه دیگری را هواداران اسماعیل، یک فرزند امام صادق که یکی دو سال پیش از رحلت پدر خود درگذشت، تشکیل می‌دادند. اسماعیل، فرزند ذکور ارشد امام و بسیار مورد علاقه و محبت ایشان بود و انتظار عمومی آن بود که وی جانشین آن حضرت خواهد بود. حتی شایعاتی قوی در جامعه ی شیعه به وجود آمده بود که امام او را صریحاً به عنوان جانشین خود معین فرموده است»

و در ادامه در صفحه ۱۲۰ می‌گوید:

«فوت غیر منتظره اسماعیل به این دلیل مشکلاتی از نظر عقیدتی برای بسیاری از شیعیان پیش آورد که از یک طرف می‌پنداشتند امام، وی را به عنوان جانشین خود نصب کرده و از طرف دیگر معتقد بودند که نحوه ی تسلسل ائمه از پیش، بوسیله ی خداوند مشخص شده و هر امامی جانشین خود را بر اساس آن تعیین قبلی که به وسیله ی خداوند یا از طریق پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) یا امام پیشین به آن امام تعلیم داده شده بود، تعیین و نصب می‌کند.»

«البته کسانی که ائمه را عالم به غیب می‌دانستند نیز در این جا با فرض قبول شایعات موجود به مشکلاتی مشابهی برخورد می‌کردند. برخی برای رفع این مشکلات، مفهوم بداء را که پیش‌تر وسیله کیسانیّه متقدم ابداع شده و در صورت اولیه خود به معنی تغییر در تصمیم الهی بوده پشنهاد می‌کردند. متکلمان شیعه بعداً تفسیر دیگری از این مفهوم کرده و ‌آن را به معنی ابداء دانستند یعنی آشکار ساختن خداوند بر مردم که اراده واقعی او چیزی جز آن است که آنان انتظار داشتند.<!--[if!supportFootnotes]-->[۱]<!--[endif]-->»

و باز در صفحه ۱۳۲ ـ ۱۳۳ دوباره به بحث «بداء» رجوع کرده و می‌گوید:

«در اواخر دوره امامت حضرت هادی (علیه السلام) با فوت فرزند ذکور ارشد ایشان ابو جعفر محمد مجدداً گفتگوهایی در جامعه شیعه پدید آمد. حضرت سید محمد فرزند امام هادی (علیه السلام) که جوانی بسیار مهذّب و آراسته<!--[if!supportFootnotes]-->[۲]<!--[endif]--> و بی‌نهایت مورد علاقه پدر خود و جامعه شیعیان بود در چشم همه به عنوان نامزد اصلی مقام امامت شناخته می‌شد. حتی نقل‌هایی هست که مدعی است امام هادی صریحاً او را به عنوان جانشین خویش به پیروان خود معرفی فرموده بودند. <!--[if!supportFootnotes]-->[۳]<!--[endif]--> اما علی رغم انتظار عمومی، این فرزند سه سال پیش از درگذشت پدر وفات نمود و حضرت هادی (علیه السلام) در همان مجلس تعزیت وفات او، فرزند بعدی<!--[if!supportFootnotes]-->[۴]<!--[endif]--> خود حضرت امام عسکری (علیه السلام) را با این خطاب شریف که «یا بنی أحدث لله شکرا فقد احدث فیک امرا» به جانشینی خود منصوب فرمودند.<!--[if!supportFootnotes]-->[۵]<!--[endif]--> بدین ترتیب جامعه شیعه بار دیگر تجربه بدا (ظهور غیر منتظره مشیّت الهی» را که هنوز بسیاری از مردم بی‌توجه به اشکالات کلامی آن به معنی حدیث تغییر در مشیت الهی می‌گرفتند از سر گذراند.»

نقد و بررسی محورهای شبهه

مهم‌ترین گفته‌های جناب مدرسی در این بحث را می‌توان در چند محور خلاصه کرد:

۱. بداء از دستاوردهای کیسانیه است، پیش از آن سابقه نداشته و توسط آن‌ها وارد عقاید شیعه شده است؛

۲. شیعیان برای توجیه «علم غیب امام» به اصل «بداء» متوسل شده‌اند؛

۳. از آن جایی که ائمه شیعه از علم غیب بهره‌ای نداشتند، طبیعی است که از جانشین بعدی خود نیز آگاهی نداشته باشند، گاهی فرزندان بزرگ خود را به عنوان جانشین خود معرفی می‌کردند؛ اما پس از مدتی و با فوت پسر بزرگ امام، متوجه می‌شدند که جانشین واقعی او فرزند کوچکتر او بوده و این قضیه در باره اسماعیل فرزند بزرگ امام صادق و سید محمد فرزند بزرگتر امام هادی علیهما السلام اتفاق افتاده است.

بداء، از دستاوردهای کیسانیه

بداء، همچون رجعت و عصمت، از ویژگی‌های عقیدتی و تفکر شیعه اثنی عشری به شمار می‌رود که مبتنی بر نصوص قرآنی و روایی فروانی است و عالمان و دانشمندان شیعه بر آن اتفاق دارند؛ اما از آن جایی که مخالفان این دیدگاه، معنای دقیق، ظریف و عمیق آن را درک نکرده و دریافت خوبی از تفسیر شیعه از آن را نداشته‌اند، همواره در برابر آن موضع‌گیری نموده، بر پیروان اهل بیت علیهم السلام خرده گرفته و طعن‌ها زده‌اند.

با توجه به اهمیت و آثار سرنوشت‌سازی که «بداء» در عقیده دارد، قرآن کریم توجه خاصی به آن نموده و اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه وآله اهمیت ویژه‌ای برای آن قایل شده‌اند.

ما در این مقاله ثابت خواهیم کرد که برخلاف ادعای جناب مدرسی نخستین کسانی که باور «بداء» را با استناد به آیات متعدد قرآن کریم، مطرح کرده‌اند، ائمه اهل بیت علیهم السلام بوده و فرقه‌های منحرف و منقرض شده‌ای همچون کیسانیه هیچ نقشی در فرایند تکامل این دیدگاه نداشته‌اند.

تفکر و باور عمیق «بداء» بسیار والاتر و ظریف‌تر از آن است که فرقه‌های منحرفی همچون کیسانیه بتوانند آن را ابداع نموده و به خورد اهل بیت علیهم السلام بدهند.

بلی، امکان دارد که کیسانیه نیز این دیدگاه تأثیر گذار در عقیده را پذیرفته باشند؛ اما این دلیل نمی‌شود که با وجود آیات قرآن و روایات متعدد اهل بیت علیهم السلام در باره بداء، کیسانیه را ابداع کننده این تفکر بدانیم.

طبق نقل شهرستانی،‌ مختار سقفی به این دلیل مسأله «بداء» را پذیرفته بود که وقتی به طرفدارانش وعده‌ای می‌داد، اگر آن وعده محقق می‌شد، آن را دلیل بر صدق گفتارش می‌دانست و هر وقت وعده‌اش خلاف درمی‌آمد، به «بداء» متوسل می‌شد و می‌گفت که برای خداوند در این باره «بداء» حاصل شده است:

فمن مذهب المختار انه یجوز البداء علی الله تعالی... وانما سار المختار إلی اختیار القول بالبداء لانه کان یدعی علم ما یحدث من الاحوال اما بوحی یوحی الیه واما برسالة من قبل الامام فکان اذا وعد اصحابه بکون شیء وحدوث حادثة فان وافق کونه قوله جعله دلیل علی صدق دعواه وان لم یوافق قال قد بدی لربکم....

از عقاید مختار این بود که او «بداء» را برای خداوند جایز می‌دانست. وی این عقیده را پذیرفته بود؛ چون ادعا می‌کرد از تمام اتفاقات پیش رو آگاهی دارد، یا به وسیله وحی که به او می‌شود یا به وسیله نامه‌ای که امام برای او می‌فرستد. پس هر وقت به طرفداران وعده چیزی را می‌داد یا حادثه‌ای را پیش بینی می‌کرد، اگر واقعا با پیش بینی و وعده او موافق بود، آن را دلیل بر صدق گفتارش می‌شمرد و هر وقت خلاف آن اتقاق می‌افتاد، ادعا می‌کرد که برای پروردگار شما «بداء» حاصل شده است.

الشهرستانی، محمد بن عبد الکریم بن أبی بکر أحمد (متوفای۵۴۸هـ)، الملل والنحل، ج۱ ص۱۴۸ ـ ۱۴۹، تحقیق: محمد سید کیلانی، ناشر: دار المعرفة - بیروت – ۱۴۰۴هـ.

شاید سوء استفاده همین عده از عقیده شامخ و والای «بداء» سبب شده است که مخالفان مذهب اهل بیت علیهم السلام به درک درستی از آن نرسیده و عقیده «بداء» در مذهب شیعه را با عقیده کیسانیه و دیگر فرق منحرف یکی بدانند و در تشنیع هر چه بیشتر گفتارشان علیه شیعه تلاش نمایند.

دیدگاه استاد در تضاد با دیدگاه شاگرد:

جناب مدرسی ادعا دارد که شاگرد شهید مطهری بوده است؛ اما جالب است که استاد ایشان صراحتا می‌گوید که قرآن کریم نخستین بار مسأله «بداء» را مطرح کرده است. در مجموعه آثار شهید مطهری جلد اول چنین آمده است:

«اعتراف می‏کنم شگفت‏آور است اما حقیقت است این همان مسأله عالی و شامخ «بداء» است که قرآن کریم برای اولین بار در تاریخ معارف بشری از آن یاد کرده است:

"یمحوا الله ما یشاء و یثبت و عنده ام الکتاب؛ خداوند هر چه بخواهد [که قبلا ثبت‏شده است] محو می‏کند و هر چه بخواهد [که قبلا ثبت نشده است] ثبت می‏کند و کتاب مادر [اصل و مادر همه کتابها و نوشته‏ها] منحصرا نزد اوست".

در تمام سیستمهای معارف بشری سابقه ندارد; در میان فرق اسلامی تنها دانشمندانی از شیعه اثنی عشریه هستند که در اثر اهتداء و اقتباس از کلمات ائمه اهل بیت (علیهم السلام) توانسته‏اند به این حقیقت پی‏ببرند و این افتخار را به خود اختصاص دهند.

ما در اینجا نمی‏توانیم تفضیلا وارد مبحث عالی فلسفی بشویم و درست مطلب را آنچنانکه هست روشن کنیم در اینجا همین قدر اشاره کرده می‏گوییم مساله «بداء» ریشه قرآنی دارد و از لطیف‏ترین حقایق فلسفی است در میان فلاسفه شیعه نیز جز بعضی که در قرآن زیاد تدبر می‏کرده‏اند و از آثار و کلمات پیشوایان شیعه مخصوصا کلمات امام اول امیرالمومنین علی (علیه السلام) استفاده می‏کرده‏اند کسی دیگر به غور این مطلب نرسیده‏است.»<!--[if!supportFootnotes]-->[۶]<!--[endif]-->

حقیقت بداء: بداء در لغت

بداء، با الف ممدوده بر وزن سماء، اسم مصدر باب «بدا، یبدو» و به معنای آشکار شدن امری که پیش از آن پنهان بوده و یا به معنای «رأی و تصمیم جدید» است.

رک: دهخدا، ماده «بداء».

بداء در اصطلاح

بداء، در اصطلاح به معنای «تغییر در تقدیر و سرنوشت» است که بنا بوده در زمان معینی اتفاق بیفتد؛ اما گاهی به خاطر ظهور عامل و مصلحت جدید بر اثر اعمال اختیاری، پسندیده یا ناپسند انسان و... تغییر می‌کند و بر مبنای عامل و مصلحت تازه، اتفاق می‌افتد و یا زمان وقوع آن پس و پیش می‌شود.

بداء، هم در باره انسان و هم در باره خداوند کاربرد دارد؛ اما معنای آن دو، فرق اساسی و کاربردهای متفاوتی با یکدیگر دارد.

معنای بداء در مورد خدا و انسان

بداء در باره انسان‌ها به معنای تغییر در تصمیم گیری و ارائه رأی جدید است؛ از آن جایی که علم انسان محدود است و همیشه نمی‌تواند همه جوانب سود و زیان خود را به خوبی تشخیص دهد، گاهی تصمیم می‌گیرد که کاری را انجام دهد؛ اما در حین کار و یا پیش از آن متوجه می‌شود که این تصمیم به ضرر او است و ممکن است تمام حاصل و سرمایه او را برباد دهد؛ از این رو تصمیم خود را بر مبنای علم و دانش و مصلحت کشف شده جدید، تغییر می‌دهد.

روشن است که سرمنشأ این تغییر در تصمیم‌گیری، جهل و محدودیت دانش انسان است؛ اما چون در خداوند جهل و نادانی راه ندارد و او همه رویداد‌ها و حوادث گذشته و آینده آگاه است، چیزی بر او پوشیده نیست، سود و زیان هر چیزی نزد او آشکار و روشن است، این نوع از «بداء» برای خداوند محال است و کسی که به آن معتقد باشد، چون لازمه اش نسبت به دادن جهل به پروردگار است، به اتفاق و اجماع مسلمان کافر شده است.

شیخ صدوق رضوان الله تعالی علیه در این باره می‌گوید:

وعندنا من زعم أن الله عز وجل یبدو له الیوم فی شی لم یعلمه أمس فهو کافر والبراءة منه واجبة.

به اعتقاد شیعه اگر کسی بگوید که امروز برای خداوند چیزی آشکار شده است که آن را در گذشته نمی‌دانسته است، چنین شخصی کافر و بیزاری جستن از او واجب است.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، کمال الدین و تمام النعمة، ص۶۹، تحقیق: علی اکبر الغفاری، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامی (التابعة) لجماعة المدرسین ـ قم، ۱۴۰۵هـ.

اما بداء در خداوند، به معنای آشکار کردن مصلحتی است که بر بندگان مخفی بوده، انسان‌ها گمان می‌کرده‌اند که این اتفاق در زمان معین اتفاق خواهد افتاد؛ اما بر خلاف انتظار آن‌ها، خداوند تصمیم خود را اعلام می‌دارد و به انسان‌ها می‌فهماند که از اول نیز تصمیم او همین بوده است.

و یا به تعبیر دیگر، خداوند مطابق شرایط و اوضاع خاصی، سرنوشت و تقدیری را در «ام الکتاب» تثبیت می‌کند؛ اما با ظهور مصالح و شرایط جدید و عواملی که در اختیار خود انسان و در سرنوشت و تقدیر او تأثیر گذار است، آن‌چه را تثبیت کرده، تغییر می‌دهد و تصمیم جدید را به اطلاع مردم می‌رساند.

طبق آیه قرآن کریم «یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَیُثْبِت‏ (الرعد/۳۹)» چیزی را پیش از آن تثبیت کرده، محو و چیزی را که تثبیت نکرده است، تثبیت می‌نماید.

مرحوم مازندرانی (شارح کتاب کافی) در تفسیر روایات بداء می‌گوید:

فهو سبحانه کان فی الأزل عالماً بأنه یمحو ذلک الشیء فی وقت معین لمصلحة معینة عند انقطاع ذلک الوقت وانقضاء تلک المصلحة، ویثبت هذا الشیء فی وقته عند تجدد مصالحه، ومن زعم خلاف ذلک واعتقد بأنه بدا له فی شیء الیوم مثلاً، ولم یعلم به قبله، فهو کافر بالله العظیم ونحن منه براء.

علم خداوند سبحان، ازلی است و می‌دانسته است که مطلبی را در زمان معین به سبب تمام شدن مصلحتش محو خواهد ساخت و یا وقتی مصلحت آن دوباره بازگشت آن را در زمان خودش ایجاد خواهد کرد؛ و کسی که بر خلاف این مطلب اعتقاد داشته باشد، و مثلا بگوید که خداوند امروز چیزی را می‌داند که قبل از آن نمی‌دانسته است، او به خداوند کافر شده است و ما از او بیزاریم.

المازندرانی، مولی محمد صالح (متوفای۱۰۸۱هـ)، شرح أصول الکافی، ج۴ ص۲۵۰ـ ۲۵۱، تحقیق: السید علی عاشور، ناشر: دار إحیاء التراث العربی ـ بیروت، الطبعة: الأولی، ۱۴۲۱هـ ـ ۲۰۰۰م.

این معنا از «بداء» در باره خداوند با آیات و روایات فراوانی که از طریق اهل بیت علیهم السلام وارد شده، قابل اثبات است و تأثیر عمیقی بر اعتقاد و تدین بندگان دارد.

شیخ طوسی پس از نقل روایاتی در باره «بداء» می‌گوید:

والوجه فی هذه الأخبار ما قدمنا ذکره من تغیر المصلحة فیه، واقتضایها تأخیر الامر إلی وقت آخر علی ما بیناه، دون ظهور الامر له تعالی، فأنا لا نقول به ولا نجوزه، تعالی الله عن ذلک علوا کبیرا.

فإن قیل: هذا یؤدی إلی أن لا نثق بشی من أخبار الله تعالی.

قلنا: الاخبار علی ضربین ضرب لا یجوز فیه التغیر فی مخبراته، فإنا نقطع علیها، لعلمنا بأنه لا یجوز أن یتغیر المخبر فی نفسه، کالاخبار عن صفات الله تعالی وعن الکاینات فیما مضی، وکالاخبار بأنه یثیب المؤمنین.

والضرب الآخر هو ما یجوز تغیره فی نفسه لتغیر المصلحة عند تغیر شروطه، فأنا نجوز جمیع ذلک، کالاخبار عن الحوادث فی المستقبل إلا أن یرد الخبر علی وجه یعلم أن مخبره لا یتغیر، فحینیذ نقطع بکونه، ولأجل ذلک قرن الحتم بکثیر من المخبرات، فأعلمنا أنه مما لا یتغیر أصلا، فعند ذلک نقطع به.

بیان این روایات، همان است که ما ذکر نمودیم؛ که مصلحت یک کاری تغییر پیدا کرده؛ اما آشکار ساختن آن به سبب مصلحتی به تأخیر افتاده است؛ بدون آنکه مطلبی برای خداوند آشکار شده باشد؛ زیرا ما نه اعتقاد به این مطلب داشته و نه آن را ممکن می‌دانیم؛ و خداوند بزرگ تر از آن است که چنین باشد.

اگر گفته شود که: نتیجه این اعتقاد این است که ما هرگز نتوانیم به اخباری که از جانب خداوند می‌رسد، اعتماد کنیم. در جواب می‌گوییم:

اخبار بر دو نوع است: نوع اول: تغییر در مفاد جایز نیست و ما بر اتفاق افتادن آن یقین داریم؛ چرا که می‌دانیم تغییر در نفس خبر دهنده جایز نیست؛ مثل اخبار از صفات خداوند و از آن چه بر کاینات گذشته و اخبار از این که به مؤمنان پاداش خواهد داد.

نوع دوم: تغییر در مفاد آن فی نفسه در هنگامی مصالح و شرایط تغییر می‌کند، جایز است،‌ ما تغییر در چنین مواردی را جایز می‌دانیم. مثل اخبار از حوادث آینده؛ مگر این که خبر طوری وارد شده باشد که بدانیم مفاد آن تغییر نمی‌کند؛ در این صورت به اتفاق افتادن آن یقین می‌کنیم، به همین خاطر قطع و یقین با بسیاری از خبرها قرین شده است؛ پس می‌دانیم که این خبر از نوعی است که اصلا تغییر نمی‌کند، در این حال به آن یقین می‌کنیم.

الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای۴۶۰هـ)، کتاب الغیبة، ص۴۳۱، تحقیق الشیخ عباد الله الطهرانی/ الشیخ علی احمد ناصح، ناشر: مؤسسة المعارف الاسلامیة، الطبعة: الأولی، ۱۴۱۱هـ.

متأسفانه، اهل سنت با دریافت غلط معنای «بداء» و عدم تشخیص فرق «بداء» در انسان و خداوند، به شدت آن را انکار کرده‌اند.

علت انکار بداء

مخالفان «بداء در خداوند» آن را به همان معنای لغوی آن که در باره انسان مصداق دارد، گرفته‌اند و چون این معنا سبب می‌شود که علم و دانش خداوند دچار تغییر و تبدیل شده و نسبت جهل به ذات پروردگار داده شود، آن را به شدت انکار کرده‌اند.

فخر رازی، تفسیر پرداز شهیر اهل سنت در این باره می‌نویسد:

المسألة الخامسة: قالت الرافضة: البداء جایز علی الله تعالی، وهو أن یعتقد شییاً ثم یظهر له أن الأمر بخلاف ما اعتقده، وتمسکوا فیه بقوله: «یَمْحُو اللَّهُ مَا یَشَاء وَیُثْبِتُ».

واعلم أن هذا باطل لأن علم الله من لوازم ذاته المخصوصة، وما کان کذلک کان دخول التغیر والتبدل فیه محالاً.

مسأله پنجم: رافضی‌ها می‌گویند: بداء برای خداوند جایز است و آن بدین معنا است که خداوند به چیزی اعتقاد داشته باشد، سپس آشکار شود که واقعیت بر خلاف اعتقاد او بوده است. (علم او تبدیل به جهل می‌شود) آن‌ها به این آیه «یمحو الله...» استناد کرده‌اند.

بدانید که این اعتقاد باطلی است؛ چرا که علم خداوند از لوازم ذات خداوند است، و چیزی که این چنین باشد (از لوازم ذات باشد) تغییر و تبدیل در آن محال است.

الرازی الشافعی، فخر الدین محمد بن عمر التمیمی (متوفای۶۰۴هـ)، التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب، ج۱۹ ص۵۳، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، ۱۴۲۱هـ - ۲۰۰۰م.

در حالی که معنای صحیح بداء نزد شیعه به استناد آیات و روایات، عبارت است از اظهار مصالح تشریع، ملاکات احکام و... که نزد مردم مخفی بوده و به معنای تثبیت و تغییر سرنوشت انسان‌ها با توجه به رفتاری که خود آن‌ها داشته‌اند است، نه به معنای آشکار شدن آن‌چه از دید خداوند مخفی بوده است. در این صورت نه علم خداوند جهل می‌شود و نه تغییری در آن صورت می‌گیرد.

شیخ صدوق رضوان الله تعالی علیه در رد پندار این گونه افراد می‌گوید:

لیس البداء کما یظنه جهال الناس بأنه بداء ندامة تعالی الله عن ذلک... والبداء هو رد علی الیهود لأنهم قالوا: إن الله قد فرغ من الأمر فقلنا: إن الله کل یوم فی شأن، یحیی ویمیت ویرزق ویفعل ما یشاء.

والبداء لیس من ندامة، و هو ظهور أمر، یقول العرب: بدا لی شخص فی طریقی أی ظهر، قال الله عز وجل: (وبدا لهم من الله ما لم یکونوا یحتسبون. الزمر / ۴۷) أی ظهر لهم، ومتی ظهر لله تعالی ذکره من عبد صلة لرحمه زاد فی عمره، ومتی ظهر له منه قطیعة لرحمه نق ص من عمره، ومتی ظهر له من عبد إتیان الزنا نقص من رزقه وعمره، ومتی ظهر له منه التعفف عن الزنا زاد فی رزقه وعمره ».

بداء آنچنان که گمراهان می‌پندارند نیست، به این معنی که خداوند کاری انجام دهد و سپس از آن پشیمان گردد... بداء در مقابل نظر یهود است که می‌گفتند خداوند تمام کارها را انجام داده است (و دیگر تغییری انجام نخواهد شد)؛ اما ما می‌گوییم: خداوند هر روزی چیزی را تعیین می‌کند، می‌میراند و زندگی می‌بخشد روزی می‌دهد و کاری را که بخواهد انجام می‌دهد.

بداء به معنی پشیمانی نیست؛ بلکه به معنی آشکار شدن چیزی است؛ عرب می‌گوید: در مسیر راه شخصی در برابر من ظاهر شد؛ خداوند نیز فرموده است: و برای ایشان از جانب خدا چیزی (بداء) آشکار شد که گمان آن را نمی‌کردند. و هر زمان بنده‌ای صله رحم به جا آورد بر عمر وی می‌افزاید؛ و هر زمان بنده‌ای قطع رحم نماید خداوند از عمر وی بکاهد؛ و هر زمان بنده‌ای مرتکب فحشا شود از عمر و روزی او بکاهد؛ و هر زمان بنده‌ای از زنا دوری کند و راه عفت برگزیند خداوند بر عمر و روزی او بیفزاید.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، التوحید، ص ۳۳۵ – ۳۳۶، تحقیق: السید هاشم الحسینی الطهرانی، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامی (التابعة) لجماعة المدرسین ـ قم.

 

///



سایت موسسه حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف